کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشته اختصاصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یک رشته
لغتنامه دهخدا
یک رشته . [ ی َ / ی ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از موافق . (برهان ). || کنایه از مشورت و موافقت . (آنندراج ) (انجمن آرا). || کنایه از متفق هم هست . (برهان ). || منتظم : خدایا تو این عقد یک رشته رابرومند باغ هنرگشته را... نظامی .- یک رشته شدن ؛ ...
-
دوک رشته
لغتنامه دهخدا
دوک رشته . [ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دوک ریسه . (ناظم الاطباء). رجوع به دوک ریسه شود.
-
رشته تافتن
لغتنامه دهخدا
رشته تافتن . [ رِ ت َ / ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) تابیدن نخ و رشته . تافتن طناب و ریسمان : سر رشته را آن کسی یافته که این رشته ها را به هم تافته . نظامی .تافت جهان رشته ٔ صبح از سپهردوخت بسی جبه ٔ مسکین ز مهر.امیرخسرو.
-
رشته رشتن
لغتنامه دهخدا
رشته رشتن . [ رِ ت َ / ت ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ریسیدن پشم و پنبه و مانند آن . (از آنندراج ) : از خرقه تنت دید کمان آن مه و می گفت این رشته ٔ باریک درین خرقه که رشته ست . کمال خجندی .ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم .صائ...
-
رشته دار
لغتنامه دهخدا
رشته دار. [ رِ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) متعلق و منسوب و دارای خویشی و قرابت و علاقه . (ناظم الاطباء).
-
رشته کش
لغتنامه دهخدا
رشته کش . [ رِ ت َ/ ت ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) رشته کشنده . که رشته و نخ را بکشد. || تربیت دهنده . (ناظم الاطباء).
-
رشته وار
لغتنامه دهخدا
رشته وار. [ رِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند رشته و به اندازه ٔ رشته . (ناظم الاطباء). به اندازه ٔ یک رشته . (آنندراج ) : تاب خوردم رشته وار اندرکف خیاط صنعبس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم .سعدی .
-
بسر رشته رفتن
لغتنامه دهخدا
بسر رشته رفتن . [ ب ِ س َ رِ رِ ت َ / ت ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از آمدن بسرسخنی بود که در اثنای گفتگو جمله ٔ معترضه ای بیان کنند تا فاصله واقع شود. (برهان ). بر سر سخنی آمدن که در اثنای شروع کردن سر رشته ٔ آن از دست رفته باشد. (آنندراج ) (رشیدی )...
-
جستوجو در متن
-
برگسون
لغتنامه دهخدا
برگسون . [ ب ِ سُن ْ ](اِخ ) هانری . (1859 - 1941 م .) روانشناس فرانسوی . والدین وی یهودی و انگلیسی بودند. هانری پس از پایان تحصیلات متوسطه برای انتخاب رشته ٔ اختصاصی مدتی دچار تردید بود و نمی دانست میان ادبیات و علوم کدام را انتخاب کند. درین زمان مل...
-
کانت
لغتنامه دهخدا
کانت . (اِخ ) امانوئل (ایمانوئل ). کانت در سال 1724 م . در کنیگسبرگ از شهرهای آلمان متولد شده است . پدرش شغل سراجی داشت و پدر و مادرش هر دو مردمانی مقدس و مهذب بودند. تمام مدت هشتاد سال زندگانی را به دانشجویی و دانش آموزی و تألیف و تصنیف گذرانید و ه...
-
رامسر
لغتنامه دهخدا
رامسر. [ س َ ] (اِخ ) نام شهرکی مرکزبخش رامسر از شهرستان شهسوار، واقع در 22هزارگزی شمال باختری شهسوار و 116هزارگزی رشت که در دامنه ٔ آخرین رشته ارتفاعات پوشیده از جنگل های سبز و خرم سلسله ٔ جبال البرز در ساحل دریای خزر قرار گرفته است . مختصات جغرافیا...
-
دائرةالمعارف
لغتنامه دهخدا
دائرةالمعارف . [ ءِ رَ تُل ْ م َ رِ] (ع اِ مرکب ) آنسیکلوپدی حاوی العلوم . کتابی حاوی مجموع معارف انسانی . فرهنگ فنون و علوم . خلاصه ٔ قابل فهمی از معارف بشری . شاخه ای از اطلاعات علمی حاوی رشته ها و زمینه های مختلف علمی در موضوعات جداگانه و آن معمول...
-
جانورشناسی
لغتنامه دهخدا
جانورشناسی . [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) علمی که ببحث درباره ٔ صفات وساختمان بدن جانوران می پردازد و علاوه بر آن ممکن است از جهات مختلف دیگر درباره ٔ جانوران نیز تحقیق کندو بدانجهات بنامهای اختصاصی دیگری نامیده میشوند: مثلا اگر ...
-
دانشگاه
لغتنامه دهخدا
دانشگاه . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) دانشگه . محل دانش . جای دانش . جای علم . || اصطلاحاً مؤسسه ای که تعلیم درجات عالیه ٔ علوم و فنون و ادبیات و فلسفه و هنر کند. این کلمه بجای اونیورسیته بکار رفته است . دانشگاه شعبه هایی بنام دانشکده خواهدداشت و هر دانشکده ...