کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسیدگی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسیدگی شدن
لغتنامه دهخدا
رسیدگی شدن . [ رَ / رِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسیدگی به عمل آمدن . تحقیق به عمل آمدن . انجام یافتن تحقیقات و بررسی درباره ٔ موضوع یا دعوی افراد: به شکایت طرفین رسیدگی شود. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
نیم رسیدگی
لغتنامه دهخدا
نیم رسیدگی . [ رَدَ / دِ ] (حامص مرکب ) نیم رسیده بودن . نیم رسی . حالت بین خامی و پختگی . رجوع به نیم رسیده و نیم رس شود.
-
آفت رسیدگی
لغتنامه دهخدا
آفت رسیدگی . [ ف َ رَ / رِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آفت رسیده . آفت زدگی .
-
رسیدگی کردن
لغتنامه دهخدا
رسیدگی کردن . [ رَ / رِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه کردن . || آگاه بودن . وارسی کردن . (ناظم الاطباء). سرکشی . تحقیق . تفتیش کردن . (یادداشت مؤلف ).- رسیدگی کردن به کارها ؛ سرکشی نمودن بدانها. تفتیش و تحقیق از آنها. وارسی کردن به آنها. (یادداشت...
-
رسیدگی نمودن
لغتنامه دهخدا
رسیدگی نمودن . [ رَ / رِ دَ / دِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رسیدگی کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به رسیدگی کردن شود.
-
سن رسیدگی
لغتنامه دهخدا
سن رسیدگی . [ س ِ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی سن رسیده . به زاد برآمدگی . بلوغ . سن رشد.
-
چشم رسیدگی
لغتنامه دهخدا
چشم رسیدگی . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چشم زخم دیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چشم زخم دیدگی . چشم خوردگی : در چشم رسیدگی که هستم شد چون تو رسیده ای ز دستم . نظامی .رجوع به چشم رسیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
معلق شدن
لغتنامه دهخدا
معلق شدن . [ م ُ ع َل ْ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آویخته شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || برکنار شدن موقت عضوی از اعضای ادارات دولتی از خدمت تا پس از رسیدگی به اتهام وی مجازات شده یا به کار خویش باز گردد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
وکب
لغتنامه دهخدا
وکب . [ وَ ک َ] (ع مص ) پدید آمدن رنگ رسیدگی در خرما. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سیاه شدن رنگ خرما هنگام رسیدن آن . (از اقرب الموارد). || چرک شدن . (از اقرب الموارد). || (اِ) سیاهی خرما چون پخته شود. || ریم و چرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واریز کردن
لغتنامه دهخدا
واریز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . ریختن قسمتی از بنا در چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن . || رسیدگی کردن به حسابها. تفریغ حساب کردن . تسویه حساب کردن .
-
نضج
لغتنامه دهخدا
نضج . [ ن ُ / ن َ ] (ع اِمص ) پختگی و رسیدگی گوشت و خرما و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). پختگی . رسیدگی در میوه و گوشت و خوردنیها. || هضم . انهضام . گواردن . گوارش . (یادداشت مؤلف ). || پختگی و رسیدگی ماده ٔ بیماری : دل اینجا علتی دارد که ن...
-
لک زدن
لغتنامه دهخدا
لک زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نقطه یا نقطه نقطه رنگ رسیدگی در انگور و خرما و جز آن پدید آمدن ، و عرب لک زدن خرما را توکیت گوید. رسیدن و پخته شدن نقطه ای از میوه . جزئی از آن شیرین شدن . پیدا آمدن رسیدگی و شیرینی در جزئی از میوه و پیدا آمدن لک در ...
-
ایراس
لغتنامه دهخدا
ایراس . (ع مص ) (از «ورس ») زرد شدن برگ درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زرد شدن برگ درخت پس از آنکه بجایی رسیده باشد. (تاج المصادر بیهقی ): اورس الرمث ؛ زرد شد برگهای رمث پس از رسیدگی . (ناظم الاطباء). || اورس المکان ایراساً؛ درخت ورس رویانید آنجای...