کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسیدهچوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رسیده
لغتنامه دهخدا
رسیده . [ رَ / رِ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) آمده . درآمده . وارد. (فرهنگ فارسی معین ). وارد. وارده . (لغات فرهنگستان ). آمده و واردشده . (ناظم الاطباء). اسم مفعول از مصدر رسیدن ، به معنی درآمده و آمده . (از شعوری ج 2 ورق 15) : دگر آنکه گیتی پر از گنج تست...
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...
-
ستم رسیده
لغتنامه دهخدا
ستم رسیده . [ س ِ ت َ رَ/ رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ستم دیده . (آنندراج ). مظلوم . (ناظم الاطباء). کسی که بحق او تجاوز شده است : ... عالمان را پرسیدند که چه چیز است که پادشاهی دایم دارد و آن را زوال نیاید؟ گفتند عدل کردن و داد دادن ستم رسیده . (تاریخ...
-
زیان رسیده
لغتنامه دهخدا
زیان رسیده . [ رَ/ رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ضررکرده و خسارت کشیده و مغبون . (ناظم الاطباء) : کاروان زده و کشتی شکسته و مرد زیان رسیده را تفقد نماید. (مجالس سعدی ).دریاست مجلس او دریاب وقت و دریاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد. حافظ.رجوع به زیان و ...
-
غم رسیده
لغتنامه دهخدا
غم رسیده . [ غ َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه بدو غم رسد. غم زده . غمناک : هر یک چو غریب غم رسیده از راه زمان ستم کشیده . نظامی .چاره ای کن که غم رسیده کسم تا یک امشب به کام دل برسم .نظامی .
-
نیم رسیده
لغتنامه دهخدا
نیم رسیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیم رس . نیم پخته . نیم خام : امرود نیم رسیده سخت باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || نورسیده . نوخاسته . نوجوان . رجوع به رسیده به معنی بالغ شود : باش که این پادشه هنوز جوان است نیم رسیده یکی هزبردمان است .منوچهری...
-
واقعه رسیده
لغتنامه دهخدا
واقعه رسیده . [ ق ِ ع َ / ع ِ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصیبت دیده . مصیبت رسیده : یاری دو سه داشت دل رمیده چون او همه واقعه رسیده .نظامی .
-
هوس رسیده
لغتنامه دهخدا
هوس رسیده .[ هََ وَ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه در هوس باشد. آنکه هوس او برانگیخته شده باشد : هر جا که هوس رسیده ای بودتا دیده بر او نزد، نیاسود.نظامی .
-
آزرم رسیده
لغتنامه دهخدا
آزرم رسیده . [ زَ رَ / رِ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) منکوب . (زمخشری ). رجوع به آزرم شود.
-
آفت رسیده
لغتنامه دهخدا
آفت رسیده . [ ف َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آفت زده . مَؤوف . آکفت دیده .- کِشتی آفت رسیده ؛ بسن یا ملخ یا تگرگ یا خشکی یا زنگ و یرقان و یا سرمازدگی و مانند آن زیان دیده . آفت زده .
-
زخم رسیده
لغتنامه دهخدا
زخم رسیده . [ زَ م ِ رَ / رِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آماس و دملی که پخته شده و نزدیک آن باشدکه سر باز کند و پلیدی از آن بیرون رود. زخم نزدیک به التیام . رجوع به «رسیدن زخم » در ذیل «زخم » شود.
-
زخم رسیده
لغتنامه دهخدا
زخم رسیده . [ زَرَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خسته گشته . زخمی شده . زخم یافته . مجروح . مصدوم . ضربت دیده : دست زخم رسیده بشمشیر یازید و طغانرا زخمی عظیم زد و خواست تا دیگر بار زخمی زند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 18). || آسیب دیده . زیان رسیده : ا...
-
سن رسیده
لغتنامه دهخدا
سن رسیده . [ س ِ رَ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) بالغ. بزاد برآمده . رجوع به بالغ شود.
-
ماتم رسیده
لغتنامه دهخدا
ماتم رسیده . [ ت َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصیبت رسیده . مصیبت زده . عزادار : شبی چون شب مارگزیدگان و حالتی چون ماتم رسیدگان . (سندبادنامه ص 183).
-
مصیبت رسیده
لغتنامه دهخدا
مصیبت رسیده . [ م ُ ب َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )مصیبت دیده . داغدیده . سوکوار. || بدبخت .