کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسول
لغتنامه دهخدا
رسول . [ رَ ] (اِخ ) جبرئیل . (از ناظم الاطباء).
-
رسول
لغتنامه دهخدا
رسول . [ رَ ] (اِخ ) فرستاده ٔ خلیفه ٔ عباسی نزد مسعود، آخرین سلطان سلسله ٔ ایوبیه ٔ عربستان به سال 619 هَ . ق . و او پدر علی مؤسس خاندان ائمه ٔ رسولی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ائمه ٔ رسولی شود.
-
رسول
لغتنامه دهخدا
رسول . [ رَ ] (اِخ ) یا رسول بارهه ای . میر عبدالرسول از سادات بارهه و از همراهان نواب سیف اﷲخان صوبه ٔ دارتته و از گویندگان قرن دوازدهم هجری بود. قانع او را از شاعران عهد صوبه داری (1137-1142 هَ . ق .) شمرده و بیت زیر را از او آورده است :گر من نخورم...
-
رسول
لغتنامه دهخدا
رسول . [ رَ ] (ع اِ) پیغام . || (اِ مص ) پیغامبری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اسم است به معنی رسالت ، و اصل آن مصدر و فعل آن مرده (متروک ). (از اقرب الموارد). اسم به معنی رسالت است . (از متن اللغة) : رسول خودسخنی باشد از خدای به خلق چنانکه گفت خ...
-
واژههای مشابه
-
صالح رسول
لغتنامه دهخدا
صالح رسول . [ ل ِ ح ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به صالح پیغمبر... شود.
-
غلام رسول
لغتنامه دهخدا
غلام رسول . [ غ ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل که در 3هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد و 2هزارگزی خاوری ده دوست محمد به پیران قرار دارد. جلگه و گرم معتدل است . سکنه ٔ آن 150تن شیعه و سنی هستند و به زبان فارسی بلوچی سخن میگویند، آ...
-
نیم رسول
لغتنامه دهخدا
نیم رسول . [ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رسول گونه . به منزله ٔ رسول و سفیر. (فرهنگ فارسی معین ) : هم بر این مقدار نامه رفت بر دست فقیهی چون نیم رسولی به خلیفه . (تاریخ بیهقی ص 77).
-
آل رسول
لغتنامه دهخدا
آل رسول . [ ل ِ رَ ] (اِخ ) اولاد و احفاد او صلوات اﷲعلیه از نسل علی و فاطمه سلام اﷲعلیهما : خاصه بر ظالمان آل رسول آنکه دارند جای فضل فضول . سنائی .بحق ِ مصطفی و آل رسول که کنی این سخن ز بنده قبول . سنائی .اگر طاعتم ردکنی یا قبول من و دست و دامان آل...
-
تام رسول
لغتنامه دهخدا
تام رسول . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی ، در بخش سرخس شهرستان مشهد و پانزده هزارگزی شمال باختری سرخس وچهارهزارگزی باختر راه ماشین رو سرخس به چهل کمان قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 600 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آنجا غلات...
-
رسول اکرم
لغتنامه دهخدا
رسول اکرم . [ رَ ل ِ اَ رَ ] (اِخ ) پیغامبر گرامی . کنایه از حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمد و رسول و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 29، 32 و 146 و تاریخ مغول ص 103، 222، 516 و 317 و 556 و تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی ص 535 شود.
-
رسول فرستادن
لغتنامه دهخدا
رسول فرستادن . [ رَ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) قاصد فرستادن . پیک روانه کردن . (یادداشت مؤلف ). فرستادن ایلچی و نماینده و قاصد بسوی کسی : نامه رفت به امیر چغانیان با شرح این احوال تا هشیار باشد که علی تکین رسولی خواهد فرستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360)....
-
رسول آباد
لغتنامه دهخدا
رسول آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 388 تن . آب از سیمین رود. محصول آنجا چغندرقند و توتون و حبوب . صنایع دستی جاجیم بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رسول آباد
لغتنامه دهخدا
رسول آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 203 تن . آب از قنات .محصول آنجا پنبه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رسول ا
لغتنامه دهخدا
رسول ا. [ رَ لُل ْ لاه ْ / ل َه ْ ] (ع اِ مرکب ) فرستاده ٔ خدا. پیامبر خدا. || (اِخ ) کنایه از حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ) : این گوهر از جناب رسول اﷲپاکست و داور است خریدارش . ناصرخسرو.بنده خاقانی و درگاه رسول اللَّه از آنک بندگان ، حرمت ازین در...