کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رستاخیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رستاخیز
لغتنامه دهخدا
رستاخیز. [ رَ ] (اِ مرکب ) (از: رستا، رسته ، مُرده + خیز) رستخیز. برخاستن مردگان . بعث . (فرهنگ فارسی معین ). روز قیامت و محشر. (ناظم الاطباء). قیامت را گویند که محشر باشد. (برهان ) (از شعوری ج 2 ص 23). قیامت . (از غیاث اللغات ). روزی که مردگان به ام...
-
رستاخیز
لغتنامه دهخدا
رستاخیز. [ رِ ] (اِ مرکب ) رَستاخیز. (فرهنگ نظام ) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رَستاخیز و رستخیز در همه ٔ معانی و فرهنگ نظام شود.
-
واژههای مشابه
-
صبح رستاخیز
لغتنامه دهخدا
صبح رستاخیز. [ ص ُ ح ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )بامداد قیامت . صبح محشر. رجوع به صبح رستخیز شود.
-
رستاخیز کردن
لغتنامه دهخدا
رستاخیز کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بمجاز، فریاد کردن : دشمنان را به حال خود بگذارتا قیامت کنند رستاخیز. سعدی .و رجوع به رستاخیزشود.
-
روز رستاخیز
لغتنامه دهخدا
روز رستاخیز. [ زِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزقیامت . روز حساب . روز شمار. رجوع به رستاخیز شود.
-
جستوجو در متن
-
روستاخیز
لغتنامه دهخدا
روستاخیز. (اِ مرکب ) روز قیامت . (از آنندراج ). رستاخیز.(آنندراج ) (فرهنگ شعوری ). و رجوع به رستاخیز شود.
-
قیامتگاه
لغتنامه دهخدا
قیامتگاه . [ م َ ] (اِ مرکب ) محل رستاخیز. (فرهنگ فارسی معین ). جای رستاخیز : چون که خلق از مرگ او آگاه شدبر سر گورش قیامتگاه شد.مولوی .
-
قیامة
لغتنامه دهخدا
قیامة. [ م َ ] (ع اِ) رستاخیز: یوم القیامة؛ روز رستاخیز. (منتهی الارب ). یوم البعث من الارماس . (اقرب الموارد). رجوع به قیامت شود.
-
ستنخیز
لغتنامه دهخدا
ستنخیز. [ س َ ت َ ] (اِ) مصحف و مخفف «رستخیز» = رستاخیز. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بمعنی رستاخیز است که قیامت و حشر و نشر باشد. (برهان )(آنندراج ). رستخیز. (اوبهی ). رجوع به رستخیز شود.
-
روز رستخیز
لغتنامه دهخدا
روز رستخیز. [ زِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (ناظم الاطباء). رجوع به روز رستاخیز و رستاخیز شود : حربه را چون بحرب تیز کندروز را روز رستخیز کند.نظامی .
-
صبح رستخیز
لغتنامه دهخدا
صبح رستخیز. [ ص ُ ح ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح محشر. صبح قیامت . رجوع به صبح رستاخیز شود.
-
آزفه
لغتنامه دهخدا
آزفه . [ زِ ف َ ] (ع اِ) رستخیز. (مهذب الاسماء). رستاخیز. قیامت . || (ص ) شتابنده (صفت قیامت ).
-
روز جزا
لغتنامه دهخدا
روز جزا. [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز شمار. روز قیامت . روز رستاخیز که جزای اعمال دهند.