کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رزیة
لغتنامه دهخدا
رزیة. [ رَ زی ی َ ] (ع اِ) رزیت . مصیبت . (منتهی الارب )(آنندراج ) (دهار) (از اقرب الموارد). مصیبت . ج ، رَزایا. (مهذب الاسماء) : و یقابل مؤلم الرزیةبما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). || کمی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ...
-
واژههای همآوا
-
رضیح
لغتنامه دهخدا
رضیح . [ رَ ] (ع اِ) سفال خرماشکسته و ریزه شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
رضیه
لغتنامه دهخدا
رضیه . [ رَ ضی ی َ ] (اِخ ) (سلطان رضیه ) دختر شمس الدین التمش ، پنجمین از سلاطین مملوک هند، ملکه از (634 تا 637 هَ . ق .) (یادداشت مؤلف ). خواندمیر گوید: سلطان رضیه بواسطه ٔ اخلاق مرضیه در زمان حیات پدر در سرانجام امور ملک و مال دخل می نمود و سلطان...
-
رزیح
لغتنامه دهخدا
رزیح . [ رَ ] (ع ص ) لاغر. گویند: بعیر رزیح و ناقة رزیح . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
رزایا
لغتنامه دهخدا
رزایا. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَزیّة. رجوع به رزیة و رزیت شود. || ج ِ رزیئة. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). رجوع به رزیئة شود.
-
رزیئة
لغتنامه دهخدا
رزیئة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) رَزیّة. مصیبت . (ناظم الاطباء) (صراح اللغة) (از اقرب الموارد). و رجوع به رزیت و رزایا شود. || عیب . (ناظم الاطباء). اصابة به انتقاص ، و به ادغام رَزیّة نیز گفته شود. ج ، رَزایا. (از اقرب الموارد). کمی . (از صراح اللغة). || آسی...
-
مرزئة
لغتنامه دهخدا
مرزئة. [ م َ زِ ءَ ] (ع اِ) مصیبت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رُزء. رزیة. رزیئة. مصیبت از دست دادن عزیزان . (از متن اللغة). || (مص ) رسیدن از مال خود خیر را. (منتهی الارب ). رزأه رزء و مرزئة؛ اصاب منه خیراً. (اقرب الموارد). رجوع به رُزء شود.
-
رزیت
لغتنامه دهخدا
رزیت . [ رَ زی ی َ ] (ع اِ) رَزیّة. مصیبت . (یادداشت مؤلف ) : در اطناب ذکر مصیبت این شهاب مضی ٔ و اسهاب شرح رزیت این نقاب المعی عمر به سر آوردی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460).چون خبر این رزیت به سلطان رسید عامل را بگرفت و به زاری زار بکشت . (ترجمه ٔ ...
-
نائبة
لغتنامه دهخدا
نائبة. [ ءِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث . نائب . رجوع به نائب شود. || مصیبت . کار دشوار. (ناظم الاطباء). سختی روزگار. رزیه . بلیه . داهیه . (مهذب الاسماء). حادثه . واقعه . (غیاث ) (آنندراج ) (شمس اللغات ). سختی . (دستوراللغة). نازله . المصیبة لانها تنوب ...
-
مصیبت
لغتنامه دهخدا
مصیبت . [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبة. حادثه . سختی و بدبختی و نکبت . محنت و رنج . (ناظم الاطباء). بلیه و هر امر مکروه . مکروهی که به آدمی رسد. سختی . (منتهی الارب ). رنج و سختی و بلا : بداخترتر از مردم آزار نیست که روز مصیبت کسش یار نیست . سعدی .هرکه فری...