کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزب
لغتنامه دهخدا
رزب . [ رَ ] (ع مص ) لازم گرفتن کسی را و از جای نرفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رزب کسی ؛ لازم گرفتن وی را و ثابت ماندن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
رضب
لغتنامه دهخدا
رضب . [ رَ ] (ع مص ) مزیدن آب دهن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). مکیدن آب دهان کسی را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیک بار ریختن باران . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || به زانو درآمدن گوسپند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منت...
-
رضب
لغتنامه دهخدا
رضب . [ رَ ض َ ] (ع اِ) مقلوب رَبَض . (نشوء اللغة ص 17). رجوع به رَبَض شود.
-
جستوجو در متن
-
تاکبان
لغتنامه دهخدا
تاکبان . (ص مرکب ) رزب-ان . نگهب-ان ت-اک . باغب__ان . نگهدارنده و محافظ تاک . تاک نشان .