کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزانت
لغتنامه دهخدا
رزانت . [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) رزانة. آهستگی و گرانباری و سنگینی . (ناظم الاطباء). آهستگی و گرانباری . (غیاث اللغات ) (بحر الجواهر). آهستگی . (از کشاف زمخشری ). سنگینی . آهستگی . (فرهنگ فارسی معین ). || آرمیدگی و استواری و وقار. (ناظم الاطباء). سنجیدگی...
-
واژههای همآوا
-
رضانت
لغتنامه دهخدا
رضانت . [رَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) استواری و محکمی . (غیاث اللغات از صراح اللغة و منتخب اللغة). رجوع به رزانت شود.
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) آهستگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رزانت . رجوع به رزانت شود.
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) صاحب وقار گردیدن . (از اقرب الموارد). بردبار و صاحب وقار گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). باآرام شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). آهسته شدن . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
رزانة
لغتنامه دهخدا
رزانة. [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) آهستگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رزانت . رجوع به رزانت شود.
-
آهسته رایی
لغتنامه دهخدا
آهسته رایی . [ هَِ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آهسته رای . رزانت رای .
-
رضانت
لغتنامه دهخدا
رضانت . [رَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) استواری و محکمی . (غیاث اللغات از صراح اللغة و منتخب اللغة). رجوع به رزانت شود.
-
غفول
لغتنامه دهخدا
غفول . [ غ َ ] (ع ص ) شتر ماده که به سبب متانت و رزانت از چیزی نرمد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر ماده ٔ ابلهی که از شیر دادن به بچه ٔ از شیر بازگرفته شده امتناع نکند و به دوشیدن شیر از وی بی اعتنا باشد. (از اقرب الموارد).
-
وتاء
لغتنامه دهخدا
وتاء. [ وَت ْءْ ] (ع مص ) گرانبار رفتن از پیری یااز نیکوخوئی و رزانت . گویند: وتاء فی مشیته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرانبار رفتن خواه از پیری باشد یا خلقی و طبیعی بود. (ناظم الاطباء).
-
توأد
لغتنامه دهخدا
توأد. [ ت َ ءَ ] (ع اِمص ) (از «ؤد») آهستگی و درنگی . تؤدة [ ت ُ ءَ دَ / ت ُءْ دَ ] مثله . (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). رزانت و تأنی . (از اقرب الموارد).
-
رصانت
لغتنامه دهخدا
رصانت . [ رَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) رصانة. قوت و محکمی و استواری . (یادداشت مؤلف ) : از نواحی و اقطار و هند درختی چند بیاورند در رزانت و رصانت متقارب و در سخاوت و متانت متناسب . (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 421). و رجوع به رصانة شود.
-
بی سنگی
لغتنامه دهخدا
بی سنگی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سنگ . سبکی . جلفی . بی وقاری . جلافت .عدم رزانت . بی متانتی . (یادداشت مؤلف ) : ور ز بی سنگی سرّ دل خود کشف کنددر زمان زیر و زبر سنگ شود همچو کشف . سوزنی .نیست در شهر سست فرهنگی هیچ عیبی بتر ز بی سنگی ...
-
بلهاء
لغتنامه دهخدا
بلهاء. [ ب َ ] (ع ص ) تأنیث ابله . زن ابله . (منتهی الارب ). زن ضعیف عقل . (از اقرب الموارد). ج ، بُله . (اقرب الموارد). || زن نادان ناتجربه کار از خاندان بزرگ . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ناقه ای که بسبب رزانت و متانت از چیزی...