کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزاق
لغتنامه دهخدا
رزاق . [ رَزْ زا ] (ع ص ) پیداکننده ٔ روزی و دهنده ٔ آن . (منتهی الارب ). رزق دهنده . (آنندراج ).روزی دهنده . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). بسیار رزق دهنده . (فرهنگ نظام ). روزی بخش . بسیار روزی بخش . بسیار روزی رسان . بسیار روزی ده . (یادداشت مؤلف ) ...
-
واژههای مشابه
-
رزاق خانه
لغتنامه دهخدا
رزاق خانه . [ رَزْ زا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ رزق . خانه ٔ روزی . || درگاه . بارگاه . دربار پادشاه . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 159).
-
واژههای همآوا
-
رزاغ
لغتنامه دهخدا
رزاغ . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَزَغة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رَزَغة، به معنی گِلزار و لایستان . (آنندراج ). رجوع به رَزَغة شود.
-
جستوجو در متن
-
روزی بخش
لغتنامه دهخدا
روزی بخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) روزی بخشنده . رازق . رزاق .
-
نوابخش
لغتنامه دهخدا
نوابخش . [ ن َ ب َ ] (نف مرکب ) رزاق . روزی رسان : ای جهان را ز هیچ سازنده هم نوابخش و هم نوازنده .نظامی .
-
سریردار
لغتنامه دهخدا
سریردار. [ س َ ] (نف مرکب ) تخت دار. صاحب تاج و تخت . || پادشاه . فرمانفرما. || در بیت زیر خدای تعالی مقصود است : رزاق نه کآسمان ارزاق سردار و سریردار آفاق .نظامی .
-
روزی رسان
لغتنامه دهخدا
روزی رسان . [ رَ ] (نف مرکب ) روزی رساننده . || (اِخ ) کنایه از ذات باری . (از لغت محلی شوشتر) : گرم نیست روزی ز مهر کسان خدایست رزاق و روزی رسان . نظامی .غم روزی مخورتا روز ماندکه خود روزی رسان روزی رساند. نظامی .دگر روز باز اتفاق اوفتادکه روزی رسان...
-
صافی
لغتنامه دهخدا
صافی . (اِخ ) شاعری است . و صاحب صبح گلشن گوید: از ناظمان صاف گوست که بعضی او را شیرازی و برخی تبریزی نگاشته اند، و رزاق علی الاطلاق وجه رزقش بر معلمی اطفال گذاشته . از اوست :از جهان تنگ آمدم پهلوی مجنونم بریدخانه تاریک است و من بیمار بیرونم برید. (ت...
-
خلاق
لغتنامه دهخدا
خلاق . [ خ َل ْ لا ] (ع ص ) آفریننده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || آفریدگار. نامی ازنامهای خدای تعالی . (از منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). عظیم آفریننده . (یادداشت بخط مؤلف ) : ظهیر عاشقان بودی بعدل خویش در گیتی چه خسرو حا...
-
روزی دادن
لغتنامه دهخدا
روزی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) رزق . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) : آنکه جان بخشید و روزی داد و چندین لطف کردهم ببخشاید چو مشتی استخوان بیند رمیم . سعدی .جمله را رزاق روزی میدهدقسمت هریک به پیشش می نهد. سعدی . || جیره دادن . وظیفه دادن . مواج...
-
باحفص
لغتنامه دهخدا
باحفص . [ ح َ ] (اِخ ) (تل ...) تلی به تاراب در سه فرسنگی بخارا: ... و داروغه و امراء فرصتی می جستند که شیخ رزاق را از میان بردارند اما بسبب کثرت آمدشد خلق بمقصود فایض نمی گشتند. در آن اثنا یکی از مریدان او را از قصد امراء آگاه ساخت و تارابی (محمود) ...
-
غیبدان
لغتنامه دهخدا
غیبدان . [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب ) آنکه غیب و نهان را داند. عالم الغیب . (آنندراج ). داننده ٔ غیب . رجوع به غَیب شود. || (اِخ ) صفت خدای تعالی . خدا : در این بام گردان و این بوم ساکن ببین صنعت و حکمت غیبدان را. ناصرخسرو.بر خاطر گشاده و روشن ضمیر توپوش...