کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ردیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ردیة
لغتنامه دهخدا
ردیة. [ رَ ی َ ] (ع ص )مؤنث رَدی (رَد). (از منتهی الارب ). امراءة ردیة؛ زن هالک . (ناظم الاطباء). رجوع به رَدی و رَد شود.
-
ردیة
لغتنامه دهخدا
ردیة. [ رِدْ ی َ ](ع اِمص ) نوعی از برافکندن چادر. گفته میشود: هو حَسَن الردیة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ردیة
لغتنامه دهخدا
ردیة.[ رَ دی ی َ ] (ع ص ) رَدیئة. مؤنث رَدی ّ (رَدی ٔ). خبیثة. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ابخره
لغتنامه دهخدا
ابخره . [ اَ خ ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ بخار. بخارها: ابخره ٔ ردیه ، ابخره ٔ وبائیه .
-
رعف
لغتنامه دهخدا
رعف . [ رُ ] (ع اِ) خون بینی . لغة فیه ردیة. (منتهی الارب ).
-
مواشکة
لغتنامه دهخدا
مواشکة. [ م ُ ش َ ک َ ] (ع مص ) شتاب رفتن (لغت ردیه است ). (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
تسس
لغتنامه دهخدا
تسس . [ ت ُ س ُ ] (ع اِ) اصول ردیة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
عجوزة
لغتنامه دهخدا
عجوزة. [ ع َ زَ ] (ع ص ، اِ) پیره زن . (اقرب الموارد). عجوز است در لغت ردیه . (منتهی الارب ). العجوز فی لغة. (اقرب الموارد).
-
خشخاش بحری
لغتنامه دهخدا
خشخاش بحری . [ خ َ ش ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقرن . (اختیارات بدیعی ). گیاهی است که در سواحل روید و برگ و گل آن در جراحات ردیه نافع باشد. (از بحر الجواهر).
-
ملکات
لغتنامه دهخدا
ملکات . [ م َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ ملکه ، که قوت حصول هر شی ٔ است در طبیعت . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، ملکه هاو خصلتها. (ناظم الاطباء). کیفیات راسخه ٔ نفسانی که از انواع مقوله ٔ کیف اند. (فرهنگ علوم عقلی سجادی ).- ملکات ردیه ؛ خصلتهای بد. (ناظم الاطباء)...
-
نفوة
لغتنامه دهخدا
نفوة. [ ن َف ْ وَ ] (ع اِ) چیز بلایه و ردی . (از منتهی الارب ). زبونترین جزء از هر چیزی . (ناظم الاطباء). نفاوةالشی ٔ و نفوته ؛ ردیه و بقیته ؛ ردی و وامانده از هرچیز. (از اقرب الموارد). نفاة. نفاء. نفاوة. (منتهی الارب ). نِفوَة. (ناظم الاطباء). رجوع ...
-
مواساة
لغتنامه دهخدا
مواساة. [ م ُ ] (ع مص ) یاری دادن کسی را. لغت ردیه است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). یاری کردن و به مال و تن با کسی غمخواری کردن و لفظ مواسات مهموزالفاء ناقص است که همزه ٔ آن به واو مقلوب مکتوب شده مثال واوی نیست چنانکه به ظاهر دیده می شود. ...
-
تسروک
لغتنامه دهخدا
تسروک . [ ت َ س َ رْ وُ ] (ع مص ) سروکة. (منتهی الارب ). بد روشی و درنگی و سستی در رفتار از لاغری یا ماندگی . (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد): سروک فلان و تسروک ، مشی مشیة ردیة اوبطیة من هزال او اعیاء. (قطر المحیط).
-
جنون سبعی
لغتنامه دهخدا
جنون سبعی . [ ج ُ نو ن ِ س َ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد اطبا دیوانگی باشد که با آن حرکات ردیه توأم میباشد. داءالکلب هم از انواع این دیوانگی است چه آن نیز دیوانگی سبعی و غضبی آمیخته ببازی و کارهای بیهوده دارد بنحوی که صاحب آن خود را به رنج درم...