کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخوت
لغتنامه دهخدا
رخوت . [ رِخ ْ وَ ] (ع اِمص ) رِخْوة. سستی . (یادداشت مؤلف ) : بر نیک صبر کرد نباید که رخوت است بر بد شتاب کرد نباید که از هواست . ناصرخسرو.|| نرمی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رخوة و رخوه شود.
-
رخوت
لغتنامه دهخدا
رخوت . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَخْت فارسی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ج ِ رخت . (غیاث اللغات ) : بنما در بساط فرش رخوت سالکان مسالک اطوار. نظام قاری .بنما در میان جمع رخوت نرمه ای کز وی آید اینهمه کار. نظام قاری .مانده ام در کوب حالی زین رخوت تا چه نو...
-
واژههای همآوا
-
رخوة
لغتنامه دهخدا
رخوة. [ رَخ ْ وَ ] (ع ص ) رُخْوة. رِخْوة. مؤنث رَخْو. نرم و سست از هر چیزی . (ناظم الاطباء). مؤنث رَخْو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رِخْوة در معنی وصفی شود.
-
رخوة
لغتنامه دهخدا
رخوة. [ رِخ ْ وَ ] (ع اِمص ) سستی و نرمی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث رِخْو. نرم وسست از هر چیزی . (ناظم الاطباء). مؤنث رِخْو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رَخْوة شود.- حروف رخوة ؛ سیزده حرف است بدی...
-
رخوة
لغتنامه دهخدا
رخوة. [ رِخ ْ وَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رخاوة. (ناظم الاطباء). سست و نرم شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رخاوة شود.
-
رخوة
لغتنامه دهخدا
رخوة. [ رُخ ْ وَ ] (ع ص ) رَخْوة. رِخْوة. رجوع به رَخْوة شود.
-
جستوجو در متن
-
لسی
لغتنامه دهخدا
لسی . [ ل َ ] (حامص ) فالج بودن . لمسی . || رخوت . استرخاء.
-
توشکخانه
لغتنامه دهخدا
توشکخانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای باشد که اسباب و رخوت پوشیدنی گذارند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بی نشاطی
لغتنامه دهخدا
بی نشاطی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) کسالت . رخوت . سستی : ...کسلانی و بی نشاطی و فرامشتکاری و کندفهمی تولد کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جندر
لغتنامه دهخدا
جندر. [ ج َ دَ ] (اِ) اسباب و رخوت پوشیدنی و غیره باشد، چه جندر خانه خانه ایست که در آن اسباب پوشیدنی و غیرپوشیدنی گذارند. (برهان ) (آنندراج ).
-
زژه
لغتنامه دهخدا
زژه . [ زَ ژَ ] (اِ) بر وزن و معنی رجه است و آن ریسمانی باشد که در خانه ها بندند و لنگی و قطیفه و رخت و رخوت بر آن اندازند. (برهان ). مصحف رژه مساوی رزه یا رجه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
ترهیل
لغتنامه دهخدا
ترهیل . [ ت َ ] (ع مص ) سست گردانیدن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). سست و جنبان گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رخوت در انتفاخ . (از المنجد).
-
خلال الدار
لغتنامه دهخدا
خلال الدار. [ خ ِ لُدْ دا ] (ع اِ مرکب ) گرداگرد حدود خانه و مابین رخوت خانه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).