کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخته
لغتنامه دهخدا
رخته . [ رَ ت َ / ت ِ ] (ص ) مجروح و زخمدار و بیمار و دردمند. (ناظم الاطباء). بیمار. (فرهنگ ولف ) (یادداشت مؤلف ). خسته . (از شعوری ج 2 ص 15).
-
جستوجو در متن
-
ریخته پیخته
لغتنامه دهخدا
ریخته پیخته . [ ت َ/ ت ِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) ریخته پاشیده و درهم شده را گویند و در لهجه ٔ محلی «رخته پخته » گویند. (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
خانه نشستن
لغتنامه دهخدا
خانه نشستن . [ ن َ / ن ِ ن ِش َ ت َ ] (مص مرکب ) فرورفتن بعضی از خانه ها بعد از ساخته شدن و تمام گشتن آن . رخته در سقف و دیوار خانه پدید آمدن . (از آنندراج ). فرورفتن خانه : خانه ای ساختم برای نشست خود نشست و مرا مسافر کرد. استاد (از آنندراج ).ز دل ش...
-
ساریه
لغتنامه دهخدا
ساریه . [ ی َ ] (اِخ ) شهری است به مازندران . (سمعانی ) (نخبة الدهر دمشقی ). شهری است به طبرستان در اقلیم چهارم ، طول آن 77 درجه و 50 دقیقه و عرض آن 38 درجه است . بلادزی گوید طبرستان هشت کوره است که ساریه یکی از آنهاست که در ایام طاهریان مقر عامل طبر...