کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رَ ] (ع ص ) بخشایشگر. (ناظم الاطباء). بخشاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همواره بخشاینده . (دهار). راحم . (از نفایس الفنون ). ج ، رُحَماء. (از اقرب الموارد). آمرزنده . (ترجمان القرآن ص 2) : همچو جد خود و چو جد پدرباش بر خاص و عام خویش رحی...
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رُ ح َ ] (اِخ ) رحیم بن مالک خزرجی . محدث است . (منتهی الارب ).
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رُ ح َ ](اِخ ) رحیم بن حسن دهقان . محدث است . (منتهی الارب ).
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم .[ رَ ] (اِخ ) رحیم بن باکلنجار، آخر دیالمه ٔ عراق و فارس . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ذیل ص 20 شود.
-
واژههای مشابه
-
کلاته رحیم
لغتنامه دهخدا
کلاته رحیم . [ ک َ ت ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمره محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دل رحیم
لغتنامه دهخدا
دل رحیم . [ دِ رَ ] (ص مرکب ) دل رحم . آنکه نسبت به دیگران احساس ترحم کند. رجوع به دل رحم شود.
-
ده رحیم
لغتنامه دهخدا
ده رحیم . [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 17هزارگزی باختر الشتر. دارای 360تن سکنه است . آب آن از رود کهمان تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ یوسف وندند و زمستان قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
-
رحیم کژیاک
لغتنامه دهخدا
رحیم کژیاک . [ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوباتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب و لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از چشمه سار. محصولات عمده برنج و غلات و توتون و سیگار. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس و شال می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش زرند شهرستان ساوه . سکنه ٔ آن 308 تن . آب آن از قنات لب شور. محصولات عمده ٔ آن غلات و پنبه و چغندر قند و بادام و اقسام میوه . صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالان چولان شهرستان بروجرد. سکنه ٔ آن 183 تن . آب آن از رودخانه و قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات و برنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم . سکنه ٔ آن 135 تن . راه آن فرعی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . سکنه ٔ آن 310 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده ٔ آن چغندر قند و صیفی و حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
رحیم آباد
لغتنامه دهخدا
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 238 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول عمده غلات . صنایع دستی گلیم و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).