کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رحوب
لغتنامه دهخدا
رحوب . [ رَ ] (اِخ ) (به معنی مکان وسیع) مکان آخرین که جاسوسان بدانجا رسیدند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوب
لغتنامه دهخدا
رحوب . [ رَ ] (اِخ ) پدر عزیز شهریار صوبه بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوب
لغتنامه دهخدا
رحوب . [ رَ ] (اِخ ) شخصی لاوی که عهدنامه را مهر کرد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوب
لغتنامه دهخدا
رحوب . [ رَ ] (اِخ ) شهر دیگری که به بنی اشیر و بنی جرشون منسوب شد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوب
لغتنامه دهخدا
رحوب . [ رَ ] (اِخ ) شهری که در حصه ٔ سبط اشیر درآمد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
واژههای همآوا
-
رهوب
لغتنامه دهخدا
رهوب . [ رُ ] (ع مص ) ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به رهب شود.
-
جستوجو در متن
-
ارام
لغتنامه دهخدا
ارام . [ اَ] (اِخ ) مملکتی در نزدیکی شام عبرانیان . این نام رابهمه ٔ ممالکی که در شمال فلسطین واقع بود اطلاق میکردند که شرقاً از دجله امتداد یافته به بحرالاوسط میرسید، و از شمال نیز بسلسله ٔ کوههای تاروس ممتد بود، در این صورت شامل الجزیره که عبرانیان...