کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رجن
لغتنامه دهخدا
رجن . [ رَ ] (ع مص ) واداشتن ستور. (تاج المصادر بیهقی ). مصدر به معنی رُجون . (ناظم الاطباء). بازداشتن ستور را از چرا و آخورو خورش دادن آن را یا بازداشتن ستور را در خانه بر علف : رَجَن َ دابته رجناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رجن
لغتنامه دهخدا
رجن . [ رَ ج َ ] (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از چشمه سار. محصول عمده ٔ آن غلات و ارزن . صنایع دستی زنان بافتن شال و پارچه های ابریشمی و کرباس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).