کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مخت
لغتنامه دهخدا
مخت . [ م ُ ] (اِ) به معنی امید و امیدواری باشد و به عربی رجا گویند. (برهان ). امیدو رجا. (آنندراج ) (انجمن آرا). رجا و امید و امیدواری . (ناظم الاطباء). امید. (فرهنگ رشیدی ) : هر که دارد در جهان یک ذره مخت دیگ سودایش بماند نیم پخت .شهاب الدین (از فر...
-
رجایی
لغتنامه دهخدا
رجایی . [ رَ ] (ص نسبی ) رجائی . منسوب است به رجا که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
خوف داشتن
لغتنامه دهخدا
خوف داشتن . [ خ َ / خُو ت َ ] (مص مرکب ) بیم داشتن . ترس داشتن . وحشت داشتن . رعب داشتن . || ضد رجا داشتن . مقابل امید داشتن : جز بخشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش من ندارم از کسی در دل نه خوف و نه رجا.ناصرخسرو.
-
یآسة
لغتنامه دهخدا
یآسة. [ ی َ س َ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. یأس . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). یأس . (ناظم الاطباء).
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) بصری . رجوع به ابن ابی رجا ابوالعباس ... شود.
-
زاریانی
لغتنامه دهخدا
زاریانی . (اِخ ) ابوالرضابن رجا منسوب به زاریان مرو و از اتباع تابعین است . وی از عکرمه و عبداﷲبن یزید و دیگران روایت حدیث کرده است . (از انساب سمعانی ).
-
رجاوة
لغتنامه دهخدا
رجاوة. [ رَ وَ ] (ع اِ) امید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). امید. ضد یأس . (آنندراج ). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.
-
رجایی
لغتنامه دهخدا
رجایی . [ رَ] (اِخ ) ابوالفضل ، منسوب به رجا که قریه ای است از رستاق سرخس . از راویان بشمار است . (از لباب الانساب ).
-
اوس
لغتنامه دهخدا
اوس . [ اَ ] (اِ) امید. || (حامص ) امیدواری . رجا. || (مص ) خرامیدن . || سبقت گرفتن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
آزادان
لغتنامه دهخدا
آزادان . (اِخ ) آزآذان . نام قریه ای نزدیک اصفهان ، مسقطالرأس ابوعبدالرحمن قتیبةبن مهران مقری . || نام قریه ای نزدیک هرات ، مدفن شیخ ابوالولید احمدبن ابی رجا.
-
رجاءة
لغتنامه دهخدا
رجاءة. [ رَ ءَ ] (ع مص ) مصدر بمعنی رجو. (ناظم الاطباء). امید داشتن . || ترسیدن . (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.
-
رجاة
لغتنامه دهخدا
رجاة. [ رَ ] (ع مص ) مصدر بمعنی رجو. (از ناظم الاطباء). امیدوار بودن . || ترسیدن . (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.
-
امیدوار شدن
لغتنامه دهخدا
امیدوار شدن . [ اُمیدْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چشم داشتن . سر توقع خاریدن . چشم بدست کسی بودن . کیسه بر کسی دوختن . توقع. رجا. (مجموعه مترادفات ).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) منصوربن محمدبن احمدبن حوثره عطارمکنی به ابویحیی . راوی بود و از عماربن رجا روایت کرد. (از تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 431).
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن رجا الحصنی . منسوب به حصن مسلمة. از موسی بن اعین روایت دارد ومالک بن انس از وی روایت دارد. اهل جزیره نیز از وی روایت کنند، لیک منکرالحدیث باشد. (معجم البلدان ).