کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز ابوالسفاتج (ج ِ سفته ). بزّاز کوفی .شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب صادق (ع ) شمرده و ابن غضائری در رجال کنیت وی را ابویعقوب و ابوالسفاتج هر دو آورده است و گویند از ابوعبداﷲ روایت کند. علامه در خلاصة الاقوال و ...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن آدم بن عبداﷲبن سعد اشعری . نجاشی در رجال خود گوید: از وجوه قمیان و ثقت بود. او راست کتابی ، و آنرا علی بن احمد از محمدبن حسن بوسایطی از او روایت کند. شرح حال وی در قسمت اول خلاصةالاقوال و رجال ابن داود و دیگر کتب رجال یاد ...
-
اشتاایکاجی
لغتنامه دهخدا
اشتاایکاجی . [ ] (اِخ ) یکی از رجال عهد اباقاخان . (تاریخ غازانی ص 10).
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) اسدی کوفی . از رجال شیعه است . رجوع به جابربن سُمَیرة شود.
-
ابراهیم بن عبداﷲبن خالد
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن عبداﷲبن خالد. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) از رجال حدیث بوده . با آنکه احادیث از رجال موثق نقل میکرده در روایت وی را کاذب شمرده اند.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباد قصری . شیخ در رجال خود او را درعداد اصحاب رضا (ع ) شمرده و از مردم قصر بنی هبیرة دانسته . رجال نویسان متأخرنیز او را یاد کرده اند. (تنقیح المقال ج 1 ص 136).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز. شیخ طوسی در رجال او را بی هیچگونه توصیف دیگر از اصحاب باقر (ع ) شمرده ، و رجال نویسان متأخر احتمال داده اند همان اموی باشد. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 138 شود.
-
کر
لغتنامه دهخدا
کر. [ ک ُرر ] (اِخ ) در کتب رجال شیعی رمز است اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام را. (یادداشت مؤلف ).
-
سارو
لغتنامه دهخدا
سارو. [ رُ ] (اِخ ) البرت موریس . از رجال سیاسی فرانسه متولد بردو [ 1872 - 1932 م . ] است .
-
ساگاستا
لغتنامه دهخدا
ساگاستا. (اِخ ) پراگسدماتو. از رجال سیاسی اسپانیا (1827 - 1903 م .) و سالیانی دراز رهبر حزب آزادیخواه آن کشور بود.
-
صنع
لغتنامه دهخدا
صنع. [ص ُ ن ُ ] (ع ص ) رجال صنعالایدی ؛ مردان ماهر در کار و پیشه ٔ خود. (اقرب الموارد). رجوع به مواد قبل شود.
-
غمشانی
لغتنامه دهخدا
غمشانی . [ ] (اِخ ) غشمانی . غشانی . در بعضی از کتب رجال همان احمدبن رزق است . رجوع به غشمانی ، غشانی و ریحانة الادب ج 3 شود.
-
غریبالدی
لغتنامه دهخدا
غریبالدی . [ غ َ ] (اِخ ) معرب گاریبالدی از رجال ایتالیا. (از اعلام المنجد). رجوع به گاریبالدی شود.
-
ین
لغتنامه دهخدا
ین . [ ] (اِخ ) در کتب رجال شیعی رمز است اصحاب علی بن الحسین علیهماالسلام را. (یادداشت مؤلف ).
-
ابراهیم بن سوید مدنی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سوید مدنی . [ اِ م ِ ن ِ س ُ وَ دِ م َ دَ ] (اِخ ) یکی از رجال ثقه ٔ حدیث .