کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رتبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رتبیل
لغتنامه دهخدا
رتبیل . [ رَ ] (اِخ ) زنبیل . ژنده پیل . جوالیقی در المعرب گوید: ملک سجستان است . فرزدق گوید: و تراجع الطرداءُ اذو ثقوا بالامن من رتبیل و الشحر (الشحر ساحل مهرة بالیمن و رتبیل ملک سجستان ). (المعرب جوالیقی چ مصر ص 163). در المعرب جوالیقی چ مصر این کل...
-
جستوجو در متن
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن الاشعث ابن قیس الکندی . امیر و از سران شجعان عرب بود. او را حجاج با لشکری به نبردبا بلاد رتبیل (سجستان ) فرستاد چون به سجستان رسید با سرکردگان لشکر اتفاق کرد تا حجاج را از سرزمین عراق خارج کنند اما سران ...
-
نصر
لغتنامه دهخدا
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن درهم بن نصربن رافع، از نوادگان نصربن سیار است ، پس از پدر، او و برادرش صالح حکومت سیستان یافتند و چون یعقوب لیث بر ایشان خروج کرد به کابل فرار کردند و از پادشاه آنجا رتبیل مدد خواستند و سرانجام به دست یعقوب کشته شدند. رجوع به ...
-
زنتبیل
لغتنامه دهخدا
زنتبیل . [ ] (اِخ ) مرحوم بهار آرد: این اسم در غالب کتب تاریخ خاصه نسخ چاپی «رتبیل »بضم راء و تاء ساکنه و با و یا ضبط شده است و آن لقب پادشاهان کابل و سجستان و رخج بوده است ، لیکن در این نسخه گاهی «زبیل » و گاه «زنبیل » و چند جای هم «زنبیل » با تمام ...
-
اصفح
لغتنامه دهخدا
اصفح . [ اَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ کلبی . از ولات سیستان بعهد هشام بن عبدالملک مروان بود. یعقوبی در کتاب البلدان در فصل ولات سیستان آرد: هشام بن عبدالملک مروان ، عراق ، خالدبن عبداﷲ القسری را داد و او یزیدبن غریف الهمدانی از مردم اردن را به سیستان گس...
-
گشاده شدن
لغتنامه دهخدا
گشاده شدن . [ گ ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) باز شدن . مقابل بسته شدن : انشراح ؛ گشاده شدن دل . استطلاق ؛ گشاده شدن شکم . (تاج المصادر بیهقی ). تَفتﱡق . (زوزنی ). اِنفِتاح . (منتهی الارب ). تفتح . (دهار): اِجهاد؛ گشاده شدن هوا. (منتهی الارب ) : اگر ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمرو بن مخزوم قرشی مخزومی . مکنی به ابی عبدالرحمن . مادر او ام الجلاس اسماء دخترمخربة (مخرمة) و بقول عسقلانی فاطمه دختر ولیدبن مغیرة است . او از بزرگان عرب در جاهلیت و از بزرگان اسلام و از صحابه است . ...
-
نیز
لغتنامه دهخدا
نیز. (ق ) هم . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرادف «هم » است . (از رشیدی ). ایضاً. (انجمن آرا) (برهان قاطع). افاده ٔ معنی اشتراک ماسبق کند به کلمه ٔ دیگر و مرادف لفظ هم و واو عطف است . (آنندراج ) : نه آن زن بیازرد روزی بنیزنه این را از...
-
باز کردن
لغتنامه دهخدا
باز کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) گشودن . گشادن . (ناظم الاطباء). منفرج کردن . فراز کردن . وا کردن . مقابل بستن : آن کس که بر امیر در مرگ باز کردبر خویشتن نگر نتواند فراز کرد. ابوشکور.باز کردم در و شدم به کده در کلیدان نبود سخت کده . طَیّان .در کلبه ٔ ...
-
طبقات اجتماع
لغتنامه دهخدا
طبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2 - توانگران ، از قبیل بازرگانان و منع...