کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربیبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ربیبة
لغتنامه دهخدا
ربیبة. [ رَ ب َ ] (ع اِ) دختر زن از شوهر دیگر. ج ، رَبایِب . (از مهذب الاسماء).دختر زن . (ترجمان جرجانی ص 51) (از اقرب الموارد). دختر زن که آنرا زن از شوهر سابق همراه آورده باشد. (غیاث اللغات ). دختر زن مرد از غیر او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آ...
-
جستوجو در متن
-
ربائب
لغتنامه دهخدا
ربائب . [ رَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ربیبة. (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). رجوع به ربیبة شود.
-
نادختری
لغتنامه دهخدا
نادختری . [ دُ ت َ ] (اِ مرکب ) دختر زن . دختر شوهر. دختندر. ربیبه .
-
ربایب
لغتنامه دهخدا
ربایب . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) ربائب . ج ِ ربیبة، بمعنی دایه و آنکه بجای وی باشد. (ناظم الاطباء) : امرای اطراف همه صنایع دولت و ربایب نعمت خاندان قدیم و دودمان کریم اویند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 134). و رجوع به ربیبة در همه ٔ معانی و ربائب شود.
-
دخترزن
لغتنامه دهخدا
دخترزن . [ دُ ت َ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ربیبة. دختندر. دختراندر. نادختری . فرزند مادینه ٔ زن از شوی دیگر.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ] (اِخ ) حسن بن واصل تمیمی . محدّث است و دولابی در کتاب الکنی گوید: و هو الحسن بن دینار و دینار ربیبه .
-
دختراندر
لغتنامه دهخدا
دختراندر. [ دُ ت َ اَ دَ ] (اِ مرکب ) دختندر. دختر شوهر از زن دیگر و دختر زن از شوهر دیگر. (ناظم الاطباء). دختری که از شوهر دیگر یااز زن دیگر باشد. (فرهنگ فارسی ). نادختری . ربیبة.
-
ام کلثوم
لغتنامه دهخدا
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ](اِخ ) دختر ابوسلمةبن عبدالاسد مخزومی از ام سلمه (که بعد بازدواج رسول اکرم درآمد). ربیبه ٔ رسول اکرم بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 273 شود.
-
بسره
لغتنامه دهخدا
بسره . [ ب ُ رَ/ ب ُ س ُ رَ ] (اِخ ) بسرة، نام ربیبه ٔ نبی صلی اﷲ علیه و سلم که دختر ابی سلمه بود.و بدین معنی بدون الف ولام است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
حبیبة
لغتنامه دهخدا
حبیبة. [ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت عبیداﷲبن جحش بن ریاب . صحابیه است . مادرش ام حبیبة رملة دخت ابی سفیان زوجه ٔ پیغمبر بود. وی با پدرش به سرزمین حبشه هجرت کرده به دین نصاری درآمدند و به همان دین از دنیا رخت بربست . حبیبة بامادرش به نزد پیغمبر به مدینه آمدن...
-
دایه
لغتنامه دهخدا
دایه . [ی َ / ی ِ ] (اِ) (فارسی است و در لغت عرب آنرا عربی گیرند). مُرضعه . حاضنه . ظئر. ظاغیة. (منتهی الارب ). غاذیة. (ملخص اللغات ). پازاج . پازاچ . زن که بچه ٔ دیگری را شیر دهد. شیردهنده بچه ٔ دیگری را. ربیبة. علوق .(منتهی الارب ). دایگان . شیرده ...