کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ] (ع مص ) درآمیختن و نیکو ساختن اشکنه را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن و نیکو گردیدن ثرید. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). آمیختن . (مصادراللغة زوزنی ). || انداختن کسی را در گل و لای . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ...
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ب َ ] (ع مص ) شوریده شدن و بر هم گردیدن کار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ب ِ ] (ع ص ) مرد سست حیله . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ضعیف حیله . (از اقرب الموارد). بینوا. (تاج المصادر بیهقی ).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رِ ب َک ک ] (ع ص ) رُبَک . مرد شوریده عقل در کار خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ربک شود.
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رُ ب َ ] (ع ص ) مرد شوریده عقل در کار خود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رِبَک ّ شود.
-
جستوجو در متن
-
قضی
لغتنامه دهخدا
قضی . [ ق َض ْی ْ ] (ع مص ) فرمان دادن و حکم کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قضی ربک ؛ ای حکم و امر ربک . (منتهی الارب ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رمضانی . او راست : رسالة فی قوله تعالی : یوم یأتی بعض آیات ربک .
-
حسین نکساری
لغتنامه دهخدا
حسین نکساری . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) او راست : رسالة فی «یوم یأتی بعض آیات ربک ...». (کشف الظنون ).
-
کادح
لغتنامه دهخدا
کادح . [ دِ ] (ع ص ) کارکننده و کوشش کننده . (منتهی الارب ) : یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه . (قرآن 6/4).
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م ُ ن َزْ زَ ] (ع ص ) فروفرستاده : والذین آتیناهم الکتاب یعلمون انه منزل من ربک بالحق . (قرآن 114/6).
-
ماکثون
لغتنامه دهخدا
ماکثون . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ماکث . (ناظم الاطباء) : و نادوا یا مالک لیقض ِ علینا ربک قال انکم ماکثون . (قرآن 77/43). و رجوع به ماکث شود.
-
اربک
لغتنامه دهخدا
اربک . [ اَ ب َ ] (ع ص ) تیره فام . || شتر سیاه تیره رنگ یا شتری که هر دو پهلو و گوشهای وی سخت سیاه و سوای آن تیره رنگ باشد. ج ، رُبک . (منتهی الارب ).
-
اشکنه ساختن
لغتنامه دهخدا
اشکنه ساختن . [ اِک َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) ترید کردن . تهیه کردن اشکنه . تَرَبّض . (منتهی الارب ): ربک الثرید؛ نیکو ساخت اشکنه را. (منتهی الارب ) و رجوع به اشکنه کردن شود.
-
المق
لغتنامه دهخدا
المق . [ اَ م َ ] (علامت اختصاری ) رمز است از المقصود: الحائطیه ... قالوا للعالم الهان قدیم و محدث هوالمسیح ... و هوالمق بقوله تعالی «و جاء ربک و الملک صفاً صفاً» (قرآن 22/89). (تعریفات جرجانی ).