کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربود
لغتنامه دهخدا
ربود. [ رُ ] (ع مص ) اقامت کردن به جایی . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقیم شدن . (دهار). || حبس کردن و در زندان نهادن . (ناظم الاطباء). بازداشت کردن کسی را. (از منتهی الارب ). حبس کردن کسی را. (از اقرب الموارد). ...
-
جستوجو در متن
-
ناربودنی
لغتنامه دهخدا
ناربودنی . [ رُ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل ربودن نیست . که ربودنی نیست . که نتوانش ربود.
-
قفلطة
لغتنامه دهخدا
قفلطة. [ ق َ ل َ طَ ] (ع مص ) از دست ربودن : قفلطمن یده قفلطة؛ از دستش ربود آن را. (منتهی الارب ).
-
چابک ربا
لغتنامه دهخدا
چابک ربا. [ ب ُ رُ ] (نف مرکب ) زودربا. رباینده ٔ چالاک و چابک : ستاننده چابک ربائی است زود که نتوان ستدباز هرچ آن ربود.اسدی .
-
ناخرسند
لغتنامه دهخدا
ناخرسند. [ خ ُ س َ ] (ص مرکب ) غیرقانع. ناراضی . ناخشنود. که خرسند نیست . که قناعت ندارد. مقابل خرسند. رجوع به خرسند شود : آنکه بسیار یافت ناخشنودو آنکه اندک ربود ناخرسند.مسعودسعد.
-
اجتراش
لغتنامه دهخدا
اجتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد آوردن . || کسب کردن : اجترش لعیاله . (منتهی الارب ). || ربودن : اجترش الشی ٔ؛ ربود آن را. (منتهی الارب ).
-
کلودیوس لیسیاس
لغتنامه دهخدا
کلودیوس لیسیاس . [ کْل ُ / ک ِ ل ُ ] (اِخ ) رئیس فوجی از عساکر رومانی بود که به حراست هیکل اشتغال می داشتند. وی پولس را از دست مردم ربود و با دسته ای از سربازان به نزد فیلکس والی گسیل کرد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
دشنگی
لغتنامه دهخدا
دشنگی . [ دَ ش َ ] (اِ) دنیا و روزگار و عالم سفلی . (برهان ). روزگار. (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : دشنگی به شوخی و شنگی ّ خویش ربود آن بت شنگ را از برم .آغاجی (از آنندراج ).
-
سبز طاوس
لغتنامه دهخدا
سبز طاوس . [ وو ] (اِ مرکب ) سبز طاووس . کنایه از فلک است که آسمان باشد. (برهان ) (آنندراج ) : چو این سبز طاوس جلوه نماسپید استخوانی ربود از همای .نظامی .
-
لیسیاس
لغتنامه دهخدا
لیسیاس . (اِخ ) کلودیوس . رئیس فوجی از عساکر رومانی بود که به حراست هیکل اشتغال داشت . وی پولس را از دست مردم ربود و با دسته ای از سربازان به نزد فیلکس والی گسیل فرمود. (اعمال رسولان 21:22 و23). (قاموس کتاب مقدس ).
-
استلاب
لغتنامه دهخدا
استلاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سلب . (زوزنی ). ربودن : استلبه ؛ ربود آنرا. (منتهی الارب ). شبانه در موضعی که نزول کرد، کردان طمع در استلاب لباس او کردند. (جهانگشای جوینی ).
-
باز جای بردن
لغتنامه دهخدا
باز جای بردن . [ زِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بجای اول رجعت دادن . عودت بمحل خود دادن : تکین بدید بکوی اوفتاده مسواکش ربود تا ببرد بازجای و باز کده .عماره (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ).
-
خواب ربودن
لغتنامه دهخدا
خواب ربودن . [خوا / خا رُ دَ ] (مص مرکب ) خواب بردن . بخواب شدن : چون ظن افتاد که اهل خانه را خواب ربود مقدم دزدان هفت بار بگفت شولم شولم . (کلیله و دمنه ).
-
گنج بخشی
لغتنامه دهخدا
گنج بخشی . [ گ َ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشیدن گنج و خواسته . دادن گنج مردمان را : شبی کو گنج بخشی را دهد دادکلاه گنج قارون را برد باد. نظامی .ز نام آوران گوی دولت ربودکه در گنج بخشی نظیرش نبود.سعدی (بوستان ).