کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربط دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربط دادن
لغتنامه دهخدا
ربط دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) پیوسته کردن . متصل کردن .اتصال دادن . (ناظم الاطباء). مرتبط کردن . مربوط کردن . ارتباط دادن . سرایت دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || کلامی را بامعنی کردن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
ربط داشتن
لغتنامه دهخدا
ربطداشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) اتصال داشتن . پیوسته بودن . ارتباط داشتن . (ناظم الاطباء). مربوط بودن .مرتبط بودن . رابطه داشتن . پیوستگی داشتن . || بامعنی بودن . (ناظم الاطباء). || دخیل بودن . دخالت داشتن . || علت و عمل داشتن . || رفاقت و آشنایی دا...
-
حرف ربط
لغتنامه دهخدا
حرف ربط. [ ح َ ف ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: کلمه ای است که دو جمله را بهم می پیوندد و در اصطلاح صرف عربی آنرا حرف عطف مینامند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ). بنا به تقسیم کلمات در دستور زبان فارسی ، یکی از نه قسم کلمه ، حروف ربط ا...
-
چشمه ربط
لغتنامه دهخدا
چشمه ربط. [ چ َ م َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد که در ده هزارو پانصدگزی شمال خاوری سردشت و یک هزارگزی خاور راه شوسه ٔ سردشت به مهاباد واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با هوای معتدل که 51 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محص...
-
ربط علی آباد
لغتنامه دهخدا
ربط علی آباد. [ رُ طِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش خمین شهرستان محلات . سکنه ٔ آن 367 تن . آب ده از قنات تأمین میشود و فرآورده ٔ عمده آن غلات و چغندرقند و انگور و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
حرف بی ربط
لغتنامه دهخدا
حرف بی ربط. [ ح َ ف ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) سخن بی معنی . سخن پوچ . حرف پوچ . حرف پریشان .
-
خط و ربط
لغتنامه دهخدا
خط و ربط. [ خ َطْ طُ رَ ] (ترکیب عطفی ، از اتباع ) کنایه از منظر و کمال .- خوش خط و ربط ؛خوش منظر و باکمال .
-
جستوجو در متن
-
مو دادن
لغتنامه دهخدا
مو دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مو فرستادن . در جوف کاغذ مو گذاشتن و برای معشوقه فرستادن به نشان آنکه تن من در هجر تو مانند موی لاغر و نحیف گشته است . (از ناظم الاطباء) : وصف زلفش کی دل صدپاره را رو می دهدشانه با این ربط مو می گیرد و مو می دهد. مخلص کاشی...
-
الفت نهادن
لغتنامه دهخدا
الفت نهادن . [ اُ ف َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) الفت افکندن . الفت دادن . مونس کردن : آنقدر کاندر طبیعت عشق را الفت نهادحسن را از ربط صد چندان معرا ساختند.واله هروی (از آنندراج ).
-
دری وری
لغتنامه دهخدا
دری وری . [ دَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حرف یاوه و مفت و مزخرف و بی ربط. (فرهنگ لغات عامیانه ). هذیان . چرند و پرند. سخن بیهوده . لاطائل . (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن بی سروته .- دری وری گفتن ؛ پرت و پلا گفتن . ول گفتن . پرت گفتن . مغالطه کردن . جو...
-
ارتباط
لغتنامه دهخدا
ارتباط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رَبط. بستن . بربستن . ببستن : و در قصبه ٔ جشم او را ارتباط کردند و مدتی اورا و لشکر او را مواجب و اخراجات و علوفات مهیا داشتند و با وی اتصال مصاهرت ساختند. (از تاریخ بیهق ). بستگی . (غیاث ). بستن چیزی را با چیزی دیگر : و یر...
-
مربوط
لغتنامه دهخدا
مربوط. [ م َ ] (ع ص ) بسته . (منتهی الارب ). محکم کرده و بسته شده . (از اقرب الموارد). بند کرده شده . || متعلق . منسوب . (ناظم الاطباء). وابسته . ربط داده شده .- مربوط بودن با کسی ؛ با او پیوستگی یا دوستی یا آمد و رفت داشتن . با وی در ارتباط بودن . ...
-
گیراندن
لغتنامه دهخدا
گیراندن .[ دَ ] (مص ) گیرانیدن . گرفتن فرمودن و کنانیدن . (ناظم الاطباء). || چیزی را آتش دادن و آتش کردن . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). آتش در چیز قابل اشتعال درزدن . درگرفتن (متعدی ). افروختن . شعله ور ساختن . روشن کردن آن در چیزی ، چون هیمه و جز آ...