کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة. [ رَب ْ ب َ ] (اِخ ) کعبه ای بود مر مذحج را در جاهلیت . || لات ، در حدیث عروةبن مسعود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر بتی بصورت مؤنث ، مانند لات . (المنجد). || (اِ) خانه ٔ بزرگ و کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مؤنث رَب ّ. (از المنجد).
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة. [ رَب ْ ب َ ] (اِخ ) یکی از شهرهای معروف بنی عمون است که در اراضی جلعاد در نزدیکی مخرج رود یبوق واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة. [ رِب ْ ب َ ] (ع اِ) گیاهی است . || درختی یا آن درخت خَرّوب است . || جماعت کثیر. ج ، اَرِبّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة. [ رُب ْ ب َ ] (اِخ ) واحد رباب که پنج قبیله اند. (منتهی الارب ). رجوع به رِباب و رُبّی شود.
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة. [ رُب ْ ب َ ] (ع اِمص ) فراخی زندگانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراخی عیش . (ناظم الاطباء). || (اِ) شیره ، و آن اخص است از رُب ّ. ج ، رِباب . || نام جمادی الاَّخرة. || نام ذوالقعده . (منتهی الارب ). || (اِخ ) دو بت است عرب را. (یادداشت مر...
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة. [ رُب ْ ب َ ] (ع حرف ) رُب َّ. ربما. بسا. (ناظم الاطباء). لغتی است در رُب َّ. (منتهی الارب ). رجوع به ربما و ربت و رُب َّ شود.
-
ربة
لغتنامه دهخدا
ربة.[ رَ ب ب َ ] (اِخ ) یکی از شهرهای کوهستان یهودا، و دور نیست که همان ربة باشد که در حوالی بیت جبرین بوده با قریه ٔ سیاریم مذکور است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
واژههای مشابه
-
ربه
لغتنامه دهخدا
ربه . [ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . جایی با نعمت بسیار و آبادانی و بازرگانان با خواسته ٔ بسیار و هوای معتدل . (حدود العالم ).
-
واژههای همآوا
-
ربت
لغتنامه دهخدا
ربت . [ رَ ] (ع مص ) پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تربیت کردن . (از اقرب الموارد).
-
ربت
لغتنامه دهخدا
ربت . [ رَ ب َ ] (ع مص ) بسته شدن سخن یا عام است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ربت
لغتنامه دهخدا
ربت . [ رَ ب َ ت َ ] (ع حرف ) رُب َّ. رُبَّما. (ناظم الاطباء). رجوع به دو کلمه ٔ فوق شود.
-
ربت
لغتنامه دهخدا
ربت . [ رَب ْ ب َ ت َ ] (ع حرف ) رُب َّ.رُبَّما. (ناظم الاطباء). رجوع به این دو کلمه شود.
-
ربت
لغتنامه دهخدا
ربت . [ رُ ب َ ] (ع اِ) ده هزار درهم . (ناظم الاطباء).