کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربا خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربا خوردن
لغتنامه دهخدا
ربا خوردن . [ رِ خوُرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) رباخواری . خوردن پول ربا. استفاده از پول ربا. و رجوع به ربا و رباخوار و رباخواره و رباخور شود.
-
واژههای مشابه
-
گوشت ربا
لغتنامه دهخدا
گوشت ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) گوشت ربای . رباینده ٔ گوشت . || (اِ مرکب ) غلیواج را گویند که زغن باشد و گوشت ربای هم گفته اند با تحتانی در آخر، و گویند یک سال نر و یک سال ماده می باشد، و بعضی شش ماه گفته اند. (برهان ). زغن . (فرهنگ اسدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ...
-
کوثی ربا
لغتنامه دهخدا
کوثی ربا. [ ثا رَب ْ با ] (اِخ ) شهری است [ به عراق ] و به حوالی وی تلهاست از خاکستر و گویند که از آن آتش است که نمرود کرد که ابراهیم پیغمبر را صلی اﷲعلیه و سلم بسوزد. (حدود العالم چ دانشگاه ص 153).
-
نفس ربا
لغتنامه دهخدا
نفس ربا. [ ن َ ف َ رُ ] (نف مرکب ) کلامی که خواندن و تلفظ آن سهل باشد نه به دشواری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
نیزه ربا
لغتنامه دهخدا
نیزه ربا. [ن َ / ن ِ زَ / زِ رُ ] (نف مرکب ) که نیزه ٔ خصم را که به سوی او پرتاب شده است در هوا برباید. که نیزه ازکف دشمن در میدان جنگ برباید و بستاند : ای بارخدا و ملک بارخدایان ای نیزه ربای پسر نیزه ربایان .منوچهری .
-
عقل ربا
لغتنامه دهخدا
عقل ربا. [ ع َ رُ ] (نف مرکب ) عقل رباینده . زداینده ٔ عقل . مُذهب العقول .
-
هوش ربا
لغتنامه دهخدا
هوش ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) رباینده ٔ هوش . رجوع به هوش ربای شود.
-
آهن ربا
لغتنامه دهخدا
آهن ربا. [ هََ رُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سنگی است که بطبع آهن و فولاد را بخود کشد و جذب کند. آهن کش . مغناطیس . مغنطیس . مغنیاطیس . حجر مغناطیسی . و آن بر دو گونه است ، طبیعی که اکسیدآهن مغناطیسی است ، و مصنوعی که از قرار دادن آهن یا فولاد در معرض جر...
-
چابک ربا
لغتنامه دهخدا
چابک ربا. [ ب ُ رُ ] (نف مرکب ) زودربا. رباینده ٔ چالاک و چابک : ستاننده چابک ربائی است زود که نتوان ستدباز هرچ آن ربود.اسدی .
-
فوطه ربا
لغتنامه دهخدا
فوطه ربا. [ طَ / طِ رُ ] (نف مرکب ) فوطه رباینده . دزد و عیاری که فوطه و دستار از سر و دوش مردم می رباید. (فرهنگ فارسی معین ).
-
لقمه ربا
لغتنامه دهخدا
لقمه ربا. [ ل ُ م َ / م ِرُ ] (نف مرکب ) لقمه رباینده . شکمخواره : با خویشتن آورده بهر مائده ای برکاسه شکنان ، زله کشان ، لقمه ربایان . سوزنی .با همه خستگی دلم بوسه رباید از لبت گربه ٔ شیردل نگر لقمه ربای چون توئی .خاقانی .
-
استخوان ربا
لغتنامه دهخدا
استخوان ربا. [ اُ ت ُ خوا / خا رُ ] (اِ مرکب ) همای بود. گویند که غذای او استخوان باشد. (جهانگیری ). پرنده ایست که آنرا بعربی همای گویند و غذای او استخوان جانوران باشد. (برهان ). استخوان خوار. استخوان رند، در این شعرها اشاره به این اسم هماست :غلیواج ...
-
بوسه ربا
لغتنامه دهخدا
بوسه ربا. [ س َ / س ِ رُ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔبوسه . (آنندراج ). آنکه در پنهانی بوسه میکند. (ناظم الاطباء). بوسه دزد. (فرهنگ فارسی معین ) : چشمم از آینه داران خط و خالش گشت لبم از بوسه ربایان بر و دستش باد . حافظ.دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است ورنه...
-
چرب ربا
لغتنامه دهخدا
چرب ربا. [ چ َ رُ ] (نف مرکب ) زیاده ربا. افزون ربا. بسیارربا. || رباینده ٔغذا و طعام چرب . رباینده ٔ خوراک روغندار و چربی دار. || لطیف ربا. نرم ربا. رباینده ٔ چیزی مطبوع و ملایم طبع. || ظاهراً کنایه از شخص غارتگر. (مخزن الاسرار چ وحید حاشیه ٔ ص 153)...