کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رباخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رباخور
لغتنامه دهخدا
رباخور. [ رِ خوَرْ/ خُرْ ] (نف مرکب ) رباخوار. رباخواره : رباخواری مکن این پند بنیوش که با شیر رباخور کرد خرگوش .نظامی .و رجوع به رباخوار و رباخواره و ربا شود.
-
جستوجو در متن
-
ربا خوردن
لغتنامه دهخدا
ربا خوردن . [ رِ خوُرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) رباخواری . خوردن پول ربا. استفاده از پول ربا. و رجوع به ربا و رباخوار و رباخواره و رباخور شود.
-
رباخواری
لغتنامه دهخدا
رباخواری . [ رِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) رباخوارگی . خوردن پول ربا. عمل رباخوار. پول فزونی حرام خواری : رباخواری مکن این پند بنْیوش که با شیر رباخور کرد خرگوش .نظامی .
-
سودخور
لغتنامه دهخدا
سودخور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) رباخور. (ناظم الاطباء) : دید یکی سودخور نامش لاوی نشسته . (دیاتسارون ص 52). با سودخوران وبا گنهکاران میخورد و می آشامد. (دیاتسارون ص 52).
-
خور
لغتنامه دهخدا
خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) هور. خورشید. آفتاب . مهر. شارق . شمس . ذُکاء. بیضا. بوح . یوح . عجوز. تبیراء. غزاله . لولاهه . ابوقابوس . حورجاریه . اختران شاه . لیو. نیر اعظم . نیر اکبر. ارنة. شرق . جای آن در فلک چهارم است . (یادداشت مؤلف ) : شکوفه همچو...