کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رباخواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رباخواره
لغتنامه دهخدا
رباخواره . [ رِ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) رباخوار. که پول ربا بخورد. که سود مرابحه بخورد. خورنده ٔ پول ربا. ج ، رباخوارگان : جز ندامت بقیامت نبرد رهبر توتات میخواره رفیقست و رباخواره ندیم . ناصرخسرو.حرص رباخواره ز محرومی است تاج رضا بر سر محکومی ...
-
جستوجو در متن
-
رباخوارگی
لغتنامه دهخدا
رباخوارگی . [ رِ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) رباخواری . عمل رباخواره . رجوع به ربا و رباخواره و رباخواری شود.
-
رباخور
لغتنامه دهخدا
رباخور. [ رِ خوَرْ/ خُرْ ] (نف مرکب ) رباخوار. رباخواره : رباخواری مکن این پند بنیوش که با شیر رباخور کرد خرگوش .نظامی .و رجوع به رباخوار و رباخواره و ربا شود.
-
نزول خور
لغتنامه دهخدا
نزول خور. [ ن ُ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) در تداول ، نزول خوار. رباخواره . رجوع به نزول خوار شود.
-
ربا خوردن
لغتنامه دهخدا
ربا خوردن . [ رِ خوُرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) رباخواری . خوردن پول ربا. استفاده از پول ربا. و رجوع به ربا و رباخوار و رباخواره و رباخور شود.
-
محکومی
لغتنامه دهخدا
محکومی . [ م َ ] (حامص ) حالت و چگونگی محکوم : حرص رباخواره ز محرومی است تاج رضا بر سر محکومی است .نظامی (مخزن الاسرار ص 156).
-
نزول دادن
لغتنامه دهخدا
نزول دادن . [ ن ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ربح دادن . سود و ربح پولی را که از رباخواره به وام گرفته شده است پرداخت کردن . سود دادن . تنزیل پرداختن . || پولی را به مرابحه دادن . نزول خوردن .- به نزول دادن پولی ؛ به وام دادن و نزولش را گرفتن . پول ب...
-
رباخوار
لغتنامه دهخدا
رباخوار. [ رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) سودخوار. پاره خور.(یادداشت مرحوم دهخدا). فزونی خوار. زیادتی خوار. خورنده ٔ سود مرابحه . پول رباخوار. (ناظم الاطباء). کسی که در دادوستد ربا میگیرد. (ناظم الاطباء) : رباخواری از نردبانی فتادشنیدم که هم درنفس جان بداد...
-
محرومی
لغتنامه دهخدا
محرومی . [ م َ ] (حامص ) حالت محروم . حرمان . بی نصیبی . بی بهرگی . مأیوسی . نامرادی . ناامیدی : حرص رباخواره ز محرومی است تاج رضا بر سر محکومی است . نظامی .برو شکر کن چون به نعمت دری که محرومی آید ز مستکبری . سعدی .نرفتم به محرومی از هیچ کوی چرا از...
-
ندامت
لغتنامه دهخدا
ندامت . [ ن َ م َ ] (ع اِمص ) پشیمانی . افسوس . تأسف . (ناظم الاطباء). ندم . (المنجد). ندامة. رجوع به ندم و ندامة شود : جز ندامت به قیامت نبود رهبر توتات میخواره رفیق است و رباخواره ندیم . ناصرخسرو.تا ز تو بازمانده ام جاویدفکرتم را ندامت است ندیم . ...
-
می خواره
لغتنامه دهخدا
می خواره . [ م َ / م ِ خوا / خا رَ /رِ ] (نف مرکب ) می گسار. شارب الخمر. می خوار. باده خوار. شرابخوار. می پرست . شرابخواره . باده پرست . آنکه عادت به می خوردن دارد. (از یادداشت مؤلف ) : بفرمود داور که میخواره رابه خفچه بکوبند بیچاره را. ابوشکور بلخی...
-
خواره
لغتنامه دهخدا
خواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (نف ) خورنده . آشامنده . این کلمه همیشه بصورت ترکیب استعمال می گردد. (ناظم الاطباء).- آدمی خواره ؛ آدم خور. انسان خور. خورنده ٔ انسان : چو آن آدمیخواره یابد خبرکه هست آدمیخواره ای زو بتر. نظامی .فرشته کشی آدمی خواره ای ....