کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رباح بن معترف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رباح بن معترف
لغتنامه دهخدا
رباح بن معترف . [ رَح ِ ن ِ م ُ ت َ رِ ] (اِخ ) قرشی قهری . از صحابه ٔ حضرت رسول بود و در روز فتح مکه اسلام آورد. وی در تجارت شریک عبدالرحمان بن عوف که از عشره ٔ مبشره بشمار است ، بود. (از قاموس الاعلام ترکی ) (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
واژههای مشابه
-
زب رباح
لغتنامه دهخدا
زب رباح . [ زُب ْ ب ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گیاهی است . نامهای دیگر آن طراثیت ، زب الارض ، ذکرالارض و رِب ﱡ اَلاْرض و زب الریاح است . (از دزی ج 1 ص 579).
-
قلعه رباح
لغتنامه دهخدا
قلعه رباح . [ ق َ ع َ رَ ] (اِخ ) از شهرهای بزرگ اقلیم ولجه اندلس است و دارای بارویی است از سنگ وبازارها و حمامها و تجارتخانه ها دارد. (معجم البلدان ). و رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 77 و نخبةالدهر دمشقی ص 243 و اسپانی و اسپانیا در همین لغت نامه شود.
-
ام رباح
لغتنامه دهخدا
ام رباح . [ اُم ْ م ِ رَ / رِ ] (ع اِ مرکب ) مرغکی است خرد که بالها و پشتش سرخ است و انگور خورد.(از المرصع). مرغ انگورخوار. (از یادداشت مؤلف ).
-
باغ رباح
لغتنامه دهخدا
باغ رباح . [ ] (اِخ )نام موضعی است از رستاق لنجرود. (تاریخ قم ص 135).
-
ابن ابی رباح
لغتنامه دهخدا
ابن ابی رباح . [ اِ ن ُ اَ رَ ] (اِخ ) ابومحمد عطأبن ابی رباح . تابعی .وفات 115 هَ .ق . از غیر نژاد عرب و در مکه بفقه مشهور گردیده و نام او در کتب حدیث و تفسیر بسیار آمده . او مردی سیاه چرده ، پهن بینی و لنگ بود و در آخر عمربعمی مبتلا گشت و هشتادوهش...