کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
راهگان
لغتنامه دهخدا
راهگان . (ص نسبی ) بر وزن و معنی رایگان . (از برهان ) (از آنندراج ) (انجمن آرا). رایگان . چیز مفت که درعوض و بدل آن چیزی نباید داد. (ناظم الاطباء). این کلمه مرکب است از «راه » بمعنی طریق و «گان » که پسوند نسبت است و غالباً «های » آن به «یاء» مبدل شود...
-
فرغاً
لغتنامه دهخدا
فرغاً. [ ف ِ / ف َ غَن ْ ] (ع ق ) به رایگان : ذهب دمه ُ فرغاً؛ رایگان رفت خون وی . (منتهی الارب ).
-
دله
لغتنامه دهخدا
دله . [ دَل ْه ْ ](ع ص ) رایگان و هدر: ذهب دمه دلهاً؛ خون او به هدر و رایگان رفت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
بظرة
لغتنامه دهخدا
بظرة. [ ب ِ رَ ] (ع اِ) رایگان ، و منه : ذهب دمه بظراً. (منتهی الارب ). رایگان . (ناظم الاطباء).
-
مطلف
لغتنامه دهخدا
مطلف . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) بخشنده . (آنندراج ). عطاکننده و بخشاینده و رایگان و ناچیز گرداننده و خون باطل شده و رایگان گشته . (ناظم الاطباء). بخشنده . رایگان و ناچیز کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجاناً
لغتنامه دهخدا
مجاناً. [ م َج ْ جا نَن ْ ] (ع ق ) بطور مفت و رایگان و بی بها و قیمت و بی عوض . (ناظم الاطباء). به رایگان . مجانی . و رجوع به مَجّان و مجانی شود.
-
رایگانی دادن
لغتنامه دهخدا
رایگانی دادن . [ ی ْ / ی ِ دَ ] (مص مرکب ) مفت دادن . مجانی دادن . بدون عوض بخشیدن . رایگان دادن : هنر باید آنجا و جود و شجاعت فلک مملکت کی دهدرایگانی . دقیقی .کسی رایگان خاک ندْهد به کس همی جود او زر دهد رایگانی . عنصری .تو این مملکت رایگانی ندادی ف...
-
چلمله
لغتنامه دهخدا
چلمله . [ چ َ م َ ل َ / ل ِ ] (ص ) بمعنی مفت و رایگان باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رایگان . (از جهانگیری ) (رشیدی ). مفت و رایگان و بدون زحمت . (ناظم الاطباء) : علم حق آن است زآنسو کش عنان عامه را ده جمله علم چلمله .ناصرخسرو(ازجهانگیری ).
-
طلول
لغتنامه دهخدا
طلول . [ طُ ] (ع مص ) رایگان کردن خون کسی را. (منتهی الارب ).
-
شایار
لغتنامه دهخدا
شایار. (اِ) کار مفت و رایگان . (ناظم الاطباء). رجوع به شاکار و شایگان شود.
-
مهدر
لغتنامه دهخدا
مهدر. [م ُ دَ ] (ع ص ) خون مباح و رایگان . (ناظم الاطباء).
-
ظلف
لغتنامه دهخدا
ظلف . [ ظَ ل َ / ظَ ] (ع ص ) ناچیز. || مباح . روا. || هدر. مفت . باطل . رایگان : ذهب دَمه ظلفاً؛ أی هدراً؛ یعنی رایگان رفت خون او. || (اِمص ) تنگی زندگانی . || ظَلْف . پارسائی . زهادة.
-
سحت
لغتنامه دهخدا
سحت . [ س َ ] (ع ص ) جامه ٔ کهنه . || برد سحت ؛ سردی سخت . || دمه سحت ؛ خون او رایگان است . || ماله سحت ؛مال او رایگان است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
مفتی
لغتنامه دهخدا
مفتی . [ م ُ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مفت . رایگان . بیمزد. بی اجرت . (از ناظم الاطباء).در تداول ، به رایگان . مجانی . مجاناً. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). مفتکی . و رجوع به مفت و مفتکی شود.
-
مضر
لغتنامه دهخدا
مضر. [ م ِ ] (ع ص ) رایگان : ذهب دمه خضراً و مضراً؛ یعنی رایگان رفت خون او. از اتباع است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ بعد معنی دوم شود.