کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رایگان
لغتنامه دهخدا
رایگان . (اِخ ) شهرکی است [ به خراسان ] از ناحیت طوس . (حدود العالم ).
-
رایگان
لغتنامه دهخدا
رایگان . (اِخ ) شهرکی است بناحیت پارس از حدود اردکان با نعمت فراخ و هوای خوش . (حدود العالم ).
-
رایگان
لغتنامه دهخدا
رایگان . (اِخ ) نام مرغزاری بوده در طوس ، حمداﷲ مستوفی گوید: و در حوالی طوس مرغزاری است که آن را مرغزار رایگان گویند، طولش دوازده فرسنگ و عرضش پنج فرسنگ ... (از نزهةالقلوب چ لیسترنج ج 3 ص 151) : و چشمه ٔ دیگر است بمیان صحرا بطرف طوس و رایگان و امیر چ...
-
رایگان
لغتنامه دهخدا
رایگان . [ ی ْ / ی ِ ] (ص نسبی ) راهگان . هر چیز که در راه یابند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (جهانگیری ). هر چیز مفت و چلمه که آن را عوض و بدلی نباید داد. (از برهان ) (ناظم الاطباء). مفت . (رشیدی ). چیزی که در راه یافت شود. (غیاث اللغات ). هر چیز بیم...
-
رایگان
لغتنامه دهخدا
رایگان . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اول بخش هرسین شهرستان کرمانشاه واقع در 9هزارگزی جنوب باختری هرسین و 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ هرسین به کرمانشاه . رایگان در دشت قرار گرفته و هوای آن سردسیر است . این ده 260 تن جمعیت دارد که بیشتر بکشاورزی و بافتن ...
-
رایگان
لغتنامه دهخدا
رایگان . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، واقع در 18هزارگزی شمال باختری کبودرآهنگ و چهارهزارگزی شمال باختری راه شوسه ٔ همدان به تهران . این دیه در جلگه قرار گرفته و آب و هوای آن مالاریایی سردسیر است . سکنه ٔ را...
-
واژههای مشابه
-
پیک رایگان
لغتنامه دهخدا
پیک رایگان . [ پ َ / پ ِ ک ِ ] (اِخ ) کنایه از ماه است که قمر باشد. || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سوداگر. || راهگذاری . || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد صبا. (برهان ).
-
رایگان دادن
لغتنامه دهخدا
رایگان دادن . [ ی ْ /ی ِ دَ ] (مص مرکب ) مفت دادن . مجانی دادن . مفت و بی عوض دادن : یکی مرد بر گرد لشکر بگشت که یک تن مباد اندرین پهن دشت که گوری فروشد ببازارگان بدیشان دهند اینهمه رایگان . فردوسی .نداد آن سر پربها رایگان همی تاخت تا آذرآبادگان . فر...
-
رایگان یافتن
لغتنامه دهخدا
رایگان یافتن . [ ی ْ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) مفت و مجان بدست آوردن . بی عوض دسترس یافتن : بدو گفت کز مرد بازارگان کنون یافتی مرگ خود رایگان . فردوسی .گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان . عنصری .گفتم زبهر بوسه جهانی دگر مخوا...
-
رایگان آمرز
لغتنامه دهخدا
رایگان آمرز. [ ی ْ / ی ِ م ُ ] (نف مرکب ) مخفف رایگان آمرزنده . که برایگان آمرزد. که بی عوض از گناه درگذرد. که بی عوض عفو کند. که بی چشم داشتی ببخشد : بیامرزش روان آمرزی آخرخدای رایگان آمرزی آخر.نظامی .
-
رایگان خوار
لغتنامه دهخدا
رایگان خوار. [ ی ْ / ی ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) رایگان خواره . مفت خوار. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 318) (بهار عجم ). گدا. (آنندراج ) (بهار عجم ) : گه لقمه کوشش ، گه سجده خواب زهی رایگان خوار بالانشین . امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).- امثال : رای...
-
رایگان خواره
لغتنامه دهخدا
رایگان خواره . [ ی ْ / ی ِ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) رایگان خوار. مفتخوار. گدا. ج ، رایگان خوارگان : نپیچم سر از رایگان خوارگان مگر بی زبانان و بیچارگان . نظامی (از آنندراج ).و رجوع به رایگان خوار شود.
-
رایگان خور
لغتنامه دهخدا
رایگان خور. [ ی ْ / ی ِ خوَرْ / خُرْ ](نف مرکب ) مخفف رایگان خورنده . رایگان خوار. رایگان خواره . مفتخوار. رجوع به این سه کلمه شود : یک می به دو گنج شایگان خررغم دل رایگان خوران را. خاقانی .|| که از دنیا روگردان و معترض باشد. که دنیا را مفت و بهیچ ار...