کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رایم
لغتنامه دهخدا
رایم . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رائم . شتر ماده ٔ مهربان بر بچه و پوست آکنده بکاه آن . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از المنجد) (ناظم الاطباء). || اشتر که بر بچه ٔ دیگری آموخته بود. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
رایمة
لغتنامه دهخدا
رایمة. [ ی ِ م َ ] (ع ص ، اِ) رائمة. مؤنث رایم . شترماده ٔ مهربان بر بچه و بر پوست آکنده از کاه بچه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به رایم شود. || گوسپندی که می لیسد لباس عابرین را. (ناظم الاطباء).
-
شوریده رای
لغتنامه دهخدا
شوریده رای . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) دیوانه . مجنون . (از ناظم الاطباء). گم کرده خرد : کشنده دو سرهنگ شوریده رای بنزد سکندر گرفتند جای . نظامی . || با رأی ناصواب : چه جای است این که بس دلگیر جای است که زد رایت که بس شوریده رای است . نظامی .پریشان خاطر...
-
پلاس آخور
لغتنامه دهخدا
پلاس آخور. [ پ َ خ ُ ] (اِ مرکب ) توبره : از تمنای پلاس آخور خاص تو فتادبر سر نفس نباتی هوس نشو و نما. سیف اسفرنگ . || مجازاً بمعنی شرم زن : گرد پلاس آخور دریده نگردم گنبد سیمین همی خوهد دل و رایم .سوزنی .
-
خرم دل
لغتنامه دهخدا
خرم دل . [ خ ُرْ رَ دِ ](ص مرکب ) مشعوف . خوشدل . (ناظم الاطباء) : نشست از بر تخت پرمایه سام ابا زال خرم دل و شادکام . فردوسی .زواره فرامرز و دستان سام درستند و خرم دل و شادکام . فردوسی .چنین گفت خرم دلی رهنمای که خوشی گزین زین سپنجی سرای . فردوسی .چ...
-
غزل گوی
لغتنامه دهخدا
غزل گوی . [ غ َ زَ ] (نف مرکب ) آنکه غزل گوید. غزل سرا. غزلخوان . غزل پرداز. و کنایه از مطرب است . (آنندراج ) : گر حور زره پوش بود ماه کمان کش گر سرو غزلگوی بود کبک قدح خوار.رودکی .بوسه ای از لب تو خواهم و شعر از لب توکه شکربوسه نگاری و غزلگوی نگار. ...
-
صائن
لغتنامه دهخدا
صائن . [ ءِ ] (اِخ ) رکن الدین هروی (مولانا...). در دانشمندی از علمای عصر ممتاز و به حضور طغاتیمورخان امام نماز بود، و بعد نجات از اعتراض تیمورخان جانب شیراز شتافت و به ملازمت بارگاه امیر مظفر شاه شجاع اختصاص یافت و در سنه ٔ خمس و ستین و سبعمائة (765...
-
خویشکام
لغتنامه دهخدا
خویشکام . [ خوی / خی ] (ص مرکب ) خودکام . خودکامه . مستبد. مستبد بالرأی . (یادداشت مؤلف ).خودپسند. خودسر. (ناظم الاطباء). کله شق : کجا باشد آن جادوی خویشکام کجا نام خواست از هزارانش نام . دقیقی .دگر آنکه دادی ز قیصر پیام مرا خواندی دو دل و خویشکام ...
-
کوپال
لغتنامه دهخدا
کوپال .(اِ) لخت آهنین بود، تازیش عمود است . (لغت فرس اسدی ). عمود و گرز آهنین را گویند. (برهان ). به معنی گرزو عمود باشد و به بای عربی معنی آن روشن تر شود یعنی کوبنده ٔ بال و بازو و به قانونی که در فارسی رسم است یک با را حذف کرده کوب بال را کوبال گوی...
-
آزمودن
لغتنامه دهخدا
آزمودن . [ زْ / زِ دَ ] (مص ) تجربت . تجربه . امتحان . اختبار. (زوزنی ). ابتلا. تجریب . (دهار). آزمایش کردن . تدریب . بلاء. (ادیب نطنزی ). بلا. بلو. ابلا. تجریس .بور. ابتیار. احتناک . سنجیدن . خبرت . (دهار). سبر. فتنه . افتتان . وارسی کردن . تمحیص . ...
-
حسین امیرحسینی
لغتنامه دهخدا
حسین امیرحسینی . [ ح ُ س َ ن ِ اَح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عالم بن محمدبن حسین غوری هروی . در گذشته ٔ 718 یا 738 هَ . ق . چلبی او را حسین بن حسن بن سید حسینی و ملقب به فخرالسادات خوانده است و شمس الدین سامی او را حسین بن عالم بن حسن خوانده است . غیر از دی...
-
وای
لغتنامه دهخدا
وای . (صوت ) شبه جمله ای است دال بر تألم و افسوس و اندوه و درد و بیماری . (از فرهنگ فارسی معین ). ویل . (ترجمان القرآن ). علامت اظهار درد و ترس . سخنی است که در موقع درد گویند. کلمه ٔ وجع. آوخ . آوه . واه . ویح . واویلاه . تعساً. والهفاه . دریغا. در...
-
یکدل
لغتنامه دهخدا
یکدل . [ ی َ / ی ِ دِ ] (ص مرکب ) متفق و متحد و یک جهت و هم خیال و هم نیت و هم قصد و موافق . (ناظم الاطباء). متحدالقول . صمیمی . مصافی . هم عقیده . همداستان . یک زبان . (یادداشت مؤلف ) : دوستانی مساعد و یکدل که توان گفت پیش ایشان راز. فرخی .چاکر یکد...
-
ذیوجانس
لغتنامه دهخدا
ذیوجانس . [ ن ِ ] (اِخ ) الکلابی . دیوجانس کلبی فیلسوف یونانی مولد وی به سینپ در سال 413 و وفات به 323ق .م . وی غنا و مصطلحات و مقررات جماعات بشری را بچیزی نمی شمرد. و بهمه ٔ فصول پای برهنه میرفت و در آستان هیاکل و بتکده ها زیر دلق مندرس و منحصر خود ...