کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رایشة
لغتنامه دهخدا
رایشة. [ ی ِ ش َ ] (ع اِ) رائشة. مبصغ نیش . نیشتر. نشتر. تیغ. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
نشتر
لغتنامه دهخدا
نشتر. [ ن ِ ت َ ] (اِ) نیشتر،کردی : نشتر ، گیلکی : نیشتر ، معرب آن : نشتر، آلتی فلزی سرتیز که برای فروکردن در گوشت به کار برند تا خون و ریم بیرون آید. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مخفف نیشتر است به معنی آلت فصد کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ا...
-
نیشتر
لغتنامه دهخدا
نیشتر. [ ت َ ] (اِ) مبضغ. (دهار). ابزاری مر جراحان را که بدان رگ می زنند و فصد می کنند و آبله می کوبند و دمل را جهت بیرون آوردن ریم سوراخ می نمایند. (ناظم الاطباء). افزاری باشد به صورت نیش که بدان رگ گشایند و نشتر مخفف آن است . (فرهنگ خطی ). نیسو. نی...