کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راهدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
راه دان
لغتنامه دهخدا
راه دان . (نف مرکب ) راه داننده . رهدان . آنکه بر حقیقت راه وقوف دارد. (بهار عجم ) (آنندراج ). داننده ٔ راه . (از شعوری ج 2 ورق 14) : همو راهدان هم فرس راهوارزهی شاه مرکب زهی شهسوار. نظامی (از بهار عجم ).|| هادی و دلیل . راهنمای راه . (ناظم الاطباء) ...
-
جستوجو در متن
-
رهدان
لغتنامه دهخدا
رهدان . [ رَ ] (نف مرکب ) راهدان . داننده و بلد راه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راهدان شود.
-
راهدانی
لغتنامه دهخدا
راهدانی . (حامص مرکب )عمل راهدان . صفت راهدان . آشنایی براه . شناسایی بر طریق . شناخت طریق . || آشنایی براه و رسم و آداب . آگاهی داشتن از راه و رسم چیزی . دانستن راه .
-
رهدانی
لغتنامه دهخدا
رهدانی . [ رَ ] (حامص مرکب ) راهدانی . صفت راهدان . رجوع به راهدانی و رهدان شود.
-
راه دان
لغتنامه دهخدا
راه دان . (نف مرکب ) راه داننده . رهدان . آنکه بر حقیقت راه وقوف دارد. (بهار عجم ) (آنندراج ). داننده ٔ راه . (از شعوری ج 2 ورق 14) : همو راهدان هم فرس راهوارزهی شاه مرکب زهی شهسوار. نظامی (از بهار عجم ).|| هادی و دلیل . راهنمای راه . (ناظم الاطباء) ...
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری جثه هم داشته باشد و همچنین مور پردار را مرغ نگویند و پر شرط نیست و لهذا خفاش را که پرواز ا...