کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رانگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رانگی
لغتنامه دهخدا
رانگی . [ ن َ ] (اِ مرکب ) رانکی . پاردم . (آنندراج ) : وسمه بر ابرو چو کشیدی شلف [ زن بدکاره ]رانگی اشتر خورده علف . ؟ (ازآنندراج ).و رجوع به رانکی شود.
-
جستوجو در متن
-
رانکی
لغتنامه دهخدا
رانکی . [ ن َ ] (اِ مرکب ) آن جزء از پشت ستور بارکش که در میان کمر و دم واقع شده . (ناظم الاطباء). || آن قسمت از پالان که میان کمر و دم ستور بارکش را می پوشاند. (ناظم الاطباء). قسمتی از یراق اسب . (یادداشت مؤلف ). نواری پهن که زیر دم خر و اسب و قاطر...