کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راندگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راندگان
لغتنامه دهخدا
راندگان . [ دَ / دِ ] (اِ) جمع رانده : و گفت ای ملعون میخواهی ایمان آوری و تو از جمله ٔ راندگانی . (قصص الانبیاء ص 108). رجوع به رانده شود.
-
جستوجو در متن
-
زحمت کردن
لغتنامه دهخدا
زحمت کردن .[ زَ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... بر کسی ) مزاحمت کردن او را. کشمکش کردن و گلاویز شدن با او : ای مالک سعیر بر این راندگان خلدزحمت مکن که زحمت من بس عذابشان .خاقانی .
-
جای بیرون در
لغتنامه دهخدا
جای بیرون در. [ ی ِ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خارج خانه و جای بیگانگان و راندگان است که بدرون خانه محرم نیستند : هم عقل بر در او جایش بیرون درهم عشق در راه او فرقش بزیر پا.(انجمن آرا).
-
رأس الجالوت
لغتنامه دهخدا
رأس الجالوت . [ رَءْ سُل ْ ] (ع اِ مرکب ) (از لفظ جلی ) سر بیوطنان . ازوطن راندگان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || رئیس آوارگان . نقیب و رهبر اقلیت در هر کشوری .
-
مالک سعیر
لغتنامه دهخدا
مالک سعیر. [ ل ِ ک ِ س َ ] (اِخ ) مالک دوزخ : ای مالک سعیر بر این راندگان خلدزحمت مکن که زحمت من بس عذابشان . خاقانی .و رجوع به مالک و مالک دوزخ شود.
-
پاریا
لغتنامه دهخدا
پاریا. (اِخ ) (طبقه ٔ...) (از سانسکریت ، پارا. بیرون از...) و معنی ترکیبی آن بیرون از طبقه است . در آئین برهمائی پاریا به کسانی اطلاق میشود که از طبقات هندی خارج باشند و بعبارت دیگر پاریا یعنی افرادی محروم از تمام حقوق دینی واجتماعی خواه از طریق نژاد...
-
عذاب
لغتنامه دهخدا
عذاب . [ ع َ ] (ع اِ) آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد. (از اقرب الموارد). ج ، اَعذبة. || نکال . (قطرالمحیط). || هر چه به نفس رسد از الم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکنجه . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). کل عذاب فی الق...
-
هبوط
لغتنامه دهخدا
هبوط. [ هَُ ] (ع مص ) فرودآمدن از بالا. نازل شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). فرود آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مقابل عروج . مقابل صعود. فروشدن . به زیر آمدن . || در نشیب و پستی واقع شدن . || به بدی درافتادن . ...