کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رامیان
لغتنامه دهخدا
رامیان . (اِخ ) از بلوکات استرآباد (گرگان ) است که دارای 34 آبادی و 9 فرسخ مساحت میباشد. مرکز آن رامیان و حدود آن بشرح زیر است : از شمال به صحرای ترکمن و حاجی لر، از جنوب بکوهستان شاهرود و بسطام و از خاور به فندرسک محدود است . جمعیت تقریبی بلوک 8445ت...
-
رامیان
لغتنامه دهخدا
رامیان . (اِخ ) اصفهانی . میرزا محمدعلی فرزند عبداﷲ طبیب نزد برادر بزرگ خویش پزشکی آموخته و طبابت می کرده وگاهی شعر نیز می سروده است . و صاحب آتشکده با وی ملاقات کرده است . بنا بنوشته ٔ آذر این بیت از اوست :صبح است و فصل گل می بارانم آرزوست دیدار یار...
-
رامیان
لغتنامه دهخدا
رامیان . (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش رامیان از شهرستان گرگان است . این قصبه در 78هزارگزی خاور گرگان و 6هزارگزی جنوب شوسه ٔ گرگان ، گنبد قابوس واقع شده ، مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول 55 درجه و 9 دقیقه و عرض 37 درجه و یک دقیقه . هوای آن کوهستانی م...
-
رامیان
لغتنامه دهخدا
رامیان . (اِخ ) مؤلف حدودالعالم گوید: شهری است بر سر تلی عظیم و اندر وی اندکی مسلمانند و ایشان را سالهاری خوانند و دیگر همه بت پرستانند و آنجا برده ٔ هندو و جهاز هندوان افتد بسیار، و سلطان وی از قبل امیر مولتان است و بر در شهر بتخانه ای است و اندر ا...
-
جستوجو در متن
-
سالهاری
لغتنامه دهخدا
سالهاری . (اِخ ) نام مردم رامیان بهندوستان . (از حدود العالم ).
-
گالی
لغتنامه دهخدا
گالی . (اِ) قسمی نی (در رامیان ). آن را ترجین نیز نامند.
-
غز
لغتنامه دهخدا
غز. [ غ ُ ] (اِ) در تداول مردم رامیان گردکان . تلفظی از گوز که معرب آن جوز است .
-
تاغدان
لغتنامه دهخدا
تاغدان . (اِ) نامی است که در رامیان بدرخت داغداغان دهند. رجوع به داغداغان شود.
-
قلعه ماران
لغتنامه دهخدا
قلعه ماران . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) نام کوهی است به رامیان . (یادداشت مؤلف ).
-
گل چشمه
لغتنامه دهخدا
گل چشمه . [ گ ُ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 7هزارگزی رامیان . دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کشکک
لغتنامه دهخدا
کشکک . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری رامیان با 160تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تخت زمین
لغتنامه دهخدا
تخت زمین . [ ت َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست وهفت هزارگزی خاور رامیان و دوهزارگزی باختر شوسه ٔ گرگان - شاهرود واقع است و 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
جامه شوران
لغتنامه دهخدا
جامه شوران . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 15 هزارگزی باختری رامیان و 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
دزدین
لغتنامه دهخدا
دزدین . [دُ ] (اِخ ) دهی است از بخش رامیان ، شهرستان گرگان ، واقع در 6 هزارگزی جنوب خاوری رامیان ، با 350 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . به این ده دزدک نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).