کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رامشین
لغتنامه دهخدا
رامشین . (اِخ ) دهیست از دهستان براکوه بخش جغتای شهرستان سبزوار، در 42هزارگزی جنوب خاوری جغتای ، واقع در سر راه مالرو نقاب به سبزوار. هوای آن کوهستانی و معتدل است و دارای 812 تن جمعیت میباشد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات ، زیره ،...
-
رامشین
لغتنامه دهخدا
رامشین . [ م ِ ] (ص نسبی ) سازنده و نوازنده و مطرب . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زگیل
لغتنامه دهخدا
زگیل . [ زَ / زِ ] (اِ) آژخ و ثؤلول . (ناظم الاطباء). در لاتینی آنرا «ورروکا» که در فرانسه «وررو» را از آن گرفته اند. غده ٔ گوشتی است که بیشتر بر پوست صورت و دست برآید و این غده ها را با داروهای سوزاننده از قبیل اسید ازتیک (بمقدار کم ) و جز آن برطرف...
-
رام
لغتنامه دهخدا
رام . (ص ) مقابل توسن . (از آنندراج ) (انجمن آراء) (رشیدی ) (سروری ). مقابل بدلگام . مقابل چموش . مقابل سرکش و بدرام . ذلول . ذلولی . ضارع . ضرع . ضرعة. ضروع . (منتهی الارب ). نرم : من با تو رام باشم همواره تو چون ستاغ کره جهی از من . خفاف .بمنزلت ست...