کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راقم مشهدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راقم مشهدی
لغتنامه دهخدا
راقم مشهدی . [ ق ِ م ِ م َ هََ ] (اِخ ) میرزا سعدالدین محمد پسر خواجه غیاث الدین که در شهرهای هندتجارت میکرد و پسرش سعدالدین نیز به هند رفت و به اسلام خان مشهدی شاهجانی پیوست و از وی نیکوییهای فراوان دید و چنانکه از نوشته ٔ تذکره ٔ نصرآبادی (ج 4 ص 85...
-
راقم مشهدی
لغتنامه دهخدا
راقم مشهدی . [ ق ِ م ِ م َ هََ ](اِخ ) از شعرای اواخر قرن سیزده خراسان میباشد که در سال چاپ دیوانش در مشهد بسال 1294 هَ . ق . زنده بوده است . قدیمی ترین اشعار او مربوط به تاریخ ورود شادروان تاج الشعرا میرزا نصراﷲ شهاب اصفهانی به مشهد (1287 هَ . ق .) ...
-
واژههای مشابه
-
راقم بخاری
لغتنامه دهخدا
راقم بخاری . [ ق ِ م ِ ب ُ ] (اِخ ) نام او خواجه عابد بخاری بود. نصرآبادی در تذکره ٔ خود (ج 10 ص 439) پس از ذکر اشعاری از او گوید که : او چند سال پیش به اصفهان آمدو سپس به هند رفت . در تذکره ٔ روز روشن ص 236 نیز شرح حال و اشعار او آمده است . (از الذر...
-
راقم پاشا
لغتنامه دهخدا
راقم پاشا. [ ق ِ ] (اِخ ) محمد پسر ابراهیم افندی . از وزراء و گویندگان عثمانی بود که مدتی در مصر وسپس در جده والی بود و در سال 1183 هَ . ق . در جده درگذشت . بیت زیر از اوست :ترک ایلمش جهانی کوکل یا خود ایتمامش بار گران اولور می هیچ ابداله کشکلی .(از ...
-
راقم پروسه
لغتنامه دهخدا
راقم پروسه . [ ق ِ م ِ پ ِ ] (اِخ ) ابراهیم از شعرای عثمانی و از اهالی بروسه بود که سمت امامت جامع علی پاشا را در آن شهر داشت . درگذشت وی بسال 1163 هَ . ق . روی داده است . بیت زیر از اوست :بترخاکنده تخم عشقدن آنن هزاران گل او سینه او زره کیم بر داغ م...
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تفتازانی ملقب به سیف الدین . چنانکه از تضاعیف کتاب حبیب السیر برمی آید وی از بزرگان دین و شیخ الاسلام اواخر مائه ٔ نهم و اوائل مائه ٔ دهم هجری بوده است و نام او در کتاب مزبور پیوسته با مولانا ذکر میشود و با لقب سیف الملة و الد...
-
دریا
لغتنامه دهخدا
دریا. [ دَرْ ] (اِ) معروف است و به عربی بحر خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). آب بسیار که محوطه ٔ وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره ٔ زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تق...