کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رافی
لغتنامه دهخدا
رافی . (ع ص ) رفوگر. رجوع به راف و رافیة شود.
-
جستوجو در متن
-
رافیة
لغتنامه دهخدا
رافیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث رافی ، زن رفوگر. (از المنجد). و رجوع به رافی و راف شود.
-
راف
لغتنامه دهخدا
راف . [ فِن ْ ] (ع ص ) رافی . آنکه جامه را رفو کند.ج ، رفاة. (از المنجد). رفوگر. (از اقرب الموارد).
-
نصرآباد
لغتنامه دهخدا
نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش آران شهرستان کاشان ، در 12 هزارگزی شمال غربی آران بر کنار راه آهن کاشان ، درجلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 1180 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و تنباکو و ابریشم و انار و انجیر و خربزه و هندوانه ، ...