کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راغی
لغتنامه دهخدا
راغی . (ص نسبی ) منسوب به راغ : صلصل باغی بباغ اندر همیگرید بدردبلبل راغی به راغ اندر همی نالد بزار.منوچهری .
-
راغی
لغتنامه دهخدا
راغی . (ع ص ) بانگ کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پرنده ای است خاکی رنگ و سخت بلندآوازه ، که کثیرالنسل نیز میباشد. || مرد پرگو. (از متن اللغة). || (اِ) کس . یقال : ما بالدّار ثاغ و لا راغ ؛ یعنی نیست در خانه کسی . (منتهی الارب )...
-
واژههای همآوا
-
راقی
لغتنامه دهخدا
راقی . (ع ص ) بالارونده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). آنکه برشود. آنکه پیش رود. (یادداشت مؤلف ). || افسون کننده . (دهار) (از اقرب الموارد). افسون کن . (از مهذب الاسماء). افسونگر و عزیمت خوان . (آنندراج ) ((از المنجد) (غیاث اللغات )....
-
جستوجو در متن
-
آزادوار
لغتنامه دهخدا
آزادوار. [ زادْ ] (اِ مرکب ) نام لحن و نوائی از موسیقی : صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدردبلبل راغی براغ اندر همی نالد بزاراین زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار. منوچهری .دستانهای چنگش سبزه بهار باشدنوروز کیقبادی وآزادوار...
-
زرد گل
لغتنامه دهخدا
زرد گل . [ زَ گ ُ ] (اِ مرکب ) گل زرد. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از گل سرخ به رنگ زرد. رز زرد : به زرینه جام اندرون لعل گل فروزنده چون لاله بر زرد گل . عنصری .زرد گلان شمع بر افروختند.سرخ گلان یاقوت اندوختند. منوچهری .هر زردگلی به کف چراغی داردهر آهو...
-
راغیة
لغتنامه دهخدا
راغیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث راغی . ناقه ٔ آواز کننده . (یادداشت مؤلف ). || شتر ماده : ما له ثاغیة و لا راغیة؛ نه گوسپند دارد و نه ماده شتر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) بانگ کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ص 37).- راغیة ال...
-
راغ
لغتنامه دهخدا
راغ . (اِ) دامن کوه . (غیاث اللغات ) (فرهنگ اسدی ). (از فرهنگ سروری ) (از شعوری ج 2 ورق 7) (قانون ادب ) (دهار) (فرهنگ رشیدی ). (فرهنگ نظام ). دامن کوه که به جانب صحرا باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). دامن کوهی که بجانب صحرا باشد. (لغت محل...
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (ص نسبی ، اِ) لولی . کولی . زط. غربال بند. حَرامی . غربتی . غَرَه چی . قرشمال . توشمال . سوزمانی . قَره چی . چینگانه . فیج . نام طایفه ای است که بازی گری و سرائیدن به کوچه ها پیشه ٔ ایشان باشد. (غیاث ). سرودگوی و گدای کوچه ها. نام طایفه ای است...
-
چرا
لغتنامه دهخدا
چرا. [ چ َ ] (اِمص ) بمعنی چریدن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث ). رعی و رعیة. (ناظم الاطباء). چریدن حیوان که خوردن علف زمین است . (فرهنگ نظام ). چرا کردن . عمل چریدن : چو برگرددت روز یار توام بگاه چرا مرغزار توام . فردوسی .چرا ناید آهوی...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی .(اِ) پرنده ای است سبزرنگ از طایفه ٔ پسیتاسیده . و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است . طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند. ببغاء. طوطک . معرب توته ٔ هندی است . (فهرست مخزن الادویه ). معرب توتی و آن طائری است ...
-
پالیزبان
لغتنامه دهخدا
پالیزبان . (اِ مرکب ، ص مرکب ) باغبان . بستان بان . بوستان بان . نگاهدارنده ٔ فالیز. دهقان . (برهان ). دهقان صاحب کشت . ناطور. نگاهبان فالیز. پالیزوان . (رشیدی ). فالیزبان . جالیزبان . دشت بان و گاه کنایه از ذات باریتعالی باشد : چرا گشت باید همی زان ...
-
زار
لغتنامه دهخدا
زار. (اِ)ناله ٔ شیر. (آنندراج ). ورجوع به زارّ و زار شود. || فارسیان بمعنی مطلق ناله استعمال کنند. (آنندراج ). || ناله ٔ اندوه زدگان با سوز و درد و دم سرد. (شرفنامه ٔ منیری ). گریه کردن بشدت و سوز. (برهان قاطع). زار ناله ٔ حزین و به آواز حزین و میتوا...
-
اندر
لغتنامه دهخدا
اندر. [ اَ دَ ] (حرف اضافه ) به معنی در باشد که بعربی فی گویند همچنانکه اندر آن و اندر خانه یعنی در آن و در خانه . (برهان قاطع) (هفت قلزم ). کلمه ٔ رابطه به معنی در و درون مانند اندرآن یعنی در آن و اندر خانه یعنی درون خانه . (ناظم الاطباء). در. (فرهن...