کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راغ
لغتنامه دهخدا
راغ . (اِ) دامن کوه . (غیاث اللغات ) (فرهنگ اسدی ). (از فرهنگ سروری ) (از شعوری ج 2 ورق 7) (قانون ادب ) (دهار) (فرهنگ رشیدی ). (فرهنگ نظام ). دامن کوه که به جانب صحرا باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). دامن کوهی که بجانب صحرا باشد. (لغت محل...
-
واژههای مشابه
-
باغ و راغ
لغتنامه دهخدا
باغ و راغ . [ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به باغستانها و دشتهای سبز و خرم اطلاق شود. باغستان و چمنزار : بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری که باغ و راغ و کوه و دشت پرماهست و پر شعری . منوچهری .مگر دیده باشی که در باغ و راغ بتابد بشب کرمکی چون چراغ ....
-
واژههای همآوا
-
راق
لغتنامه دهخدا
راق . [ قِن ْ ] (ع ص ) ارتقأیابنده . (از متن اللغة). || افسونگر: رجل راق ؛ مرد افسونگر. (ازتاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : وَ قیل من راق . (قرآن 75 / 28). ترجمه : و گفته شود کیست افسون کننده . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 10 ص 169). نیست افس...
-
جستوجو در متن
-
راغی
لغتنامه دهخدا
راغی . (ص نسبی ) منسوب به راغ : صلصل باغی بباغ اندر همیگرید بدردبلبل راغی به راغ اندر همی نالد بزار.منوچهری .
-
ثاغ
لغتنامه دهخدا
ثاغ . (ع اِ) ما بالدار ثاغ ِ و لا راغ ؛ در خانه کسی نیست . در دار دیّاری نیست .
-
ریغ
لغتنامه دهخدا
ریغ. (اِ) راغ و دمن و کوه به جانب صحرا. (از فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء). اماله ٔ راغ یعنی دامن صحرا و کوه . (آنندراج ) (انجمن آرا). فرهنگ شعوری به این کلمه معنی دیگری هم داده و شعرسنایی را شاهد آورده و این غلط است کلمه ٔ ربع عربی به معنی...
-
راغسرسنة
لغتنامه دهخدا
راغسرسنة. [ س َ س َ ن َ ] (اِخ ) از قراء نسف و در نیم فرسنگی آن است . (از انساب سمعانی ). و رجوع به لباب الانساب شود. و شاید ترکیبی از راغ باشد.
-
پر عابدین
لغتنامه دهخدا
پر عابدین . [پ َ رِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سیرجان و بندرعباس میان سعادت آباد و تنگ راغ . در 1397500 گزی طهران .
-
چراغواسه
لغتنامه دهخدا
چراغواسه . [ چ َ / چ ِ راغ ْ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) پروانه ٔ چراغ . (ناظم الاطباء).
-
آهوچشم
لغتنامه دهخدا
آهوچشم . [ چ َ /چ ِ ] (ص مرکب ) آنکه چشمی چون آهو دارد : بزن ای ترک آهوچشم ، آهو از سر تیری که باغ و راغ و کوه و دشت پرماهست و پرشِعْری .منوچهری .
-
تاراغ و توروغ
لغتنامه دهخدا
تاراغ و توروغ . [ راغ ْ غ ُ ] (اِ صوت ، از اتباع ) آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد. صدایی که از بهم کوفتن دو چیز حادث شود و موجب ناراحتی انسان گردد.
-
لیغ و لاغ
لغتنامه دهخدا
لیغ و لاغ . [ غ ُ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به لاغ شود : گه خیال آسیا و باغ و راغ گه خیال میغ و ماغ و لیغ و لاغ .مولوی .