کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راشدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) ادهم بن خطرة.از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) بغدادی ، محمدبن جعفربن عبداﷲبن جابر راشدی مکنی بابو جعفر. او از عبدالاعلی بن حماد روایت کرد و ابوبکر قطیعی از او روایت دارد. وی بسال 301هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 1).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) جایی است در کرمان . مؤلف تاریخ سیستان گوید : و عمرو به بیابان کرمان آمد، چون به راشدی برسید محمدبن عمرو بیمار شد و آنجا فرمان یافت . (تاریخ سیستان ص 245).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن ویحیان مکنی بابوعلی معروف به راشدی المقری ، استاد و پیشوای قاریان مصر بود و عالمانی چون شیخ مجدالدین تونسی و شهاب الدین ابن جبارة فن قرائت رااز وی فرا گرفتند. وی در ماه صفر سال 685 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (از ...
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) صاحب چهارمقاله نظامی عروضی نام این شاعر در شمار شعرای آل ناصر دین یعنی غزنویان می آورد و چنین میگوید: جز در این موضع از متن در هیچیک ازکتب تذکره و تاریخ نام این شاعر برده نشده است و ازبعضی قصاید مسعودسعد مفهوم میشود که راشدی از...
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) قاسم بن یحیی . از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن عمرو. از علمای علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) مصری . شیخ احمد راشدی که در راشدیه ٔ مصر متولد شده است امام و فقیه بوده و باصول موسیقی آشنایی کامل داشته است مرگ او بسال 1706 م . روی داده است . (از اعلام المنجد).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) مهتر کردان سراف یا سیراف بعهد یعقوب لیث بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 229 شود.
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) هشام بن ابراهیم . از علمای علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).
-
راشدی
لغتنامه دهخدا
راشدی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به راشدیه که قریه ای است در نواحی بغداد. (از الانساب سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
عمار راشدی
لغتنامه دهخدا
عمار راشدی . [ ع َم ْ ما رِ ش ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوراشد و مشهور به غربی . رجوع به عمار غربی شود.
-
عمار راشدی
لغتنامه دهخدا
عمار راشدی . [ ع َم ْ مارِ ش ِ ] (اِخ ) ابن احمد عجرود شرقی راشدی . وی از حکام مراکشی «تمبکتو»، شهری از سودان بود، از سال 1073الی 1076 هَ .ق . (از معجم الانساب زامباور ص 133).