کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راسیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راسیة
لغتنامه دهخدا
راسیة. [ ی َ ] (ع ص ) کوه استوار. (دهار). مؤنث راسی . رجوع براسیات و رواسی شود.- قدر راسیة ؛ دیگ بزرگ که همواره جهة کلانی بر یکجای بماند. ج ، رواسی ، راسیات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
راسیات
لغتنامه دهخدا
راسیات . (ع ص ، اِ) ج ِ راسیة که بمعنی کوه استوار است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). راسیات ورواسی ج ِ راسیة. (دهار). ج ِ راسیة. (منتهی الارب ):- جبال راسیات ؛ کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : با تو گویند این جبال راسیات وصف حال ع...
-
ام سالم
لغتنامه دهخدا
ام سالم . [ اُم ْ م ِ ل ِ ] (اِخ ) (راسیه ) زنی پرهیزکار بوده است . رجوع به صفوة الصفوة ج 4 ص 351 شود.
-
گرید
لغتنامه دهخدا
گرید. [ گ ِ ] (اِخ )نام جزیره ای است که اعظم جزایر بحر روم است مشتمل بر جبال راسیه و تلال عالیه و انهار و اشجار مرغوب و آب و هوای خوب و در زمان آل عثمان مفتوح شده و مردمانش به شریعت اسلام درآمده همه ترک زبان و خوشروی و مهربان هستند. (از آنندراج ). رج...
-
بیخ آور
لغتنامه دهخدا
بیخ آور. [ وَ ] (ص مرکب ) با ریشه ٔ بسیار. بزرگ بیخ . راسی . راسیة. اصیل کلان بیخ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه . (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد.(سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبه ٔ آن سنگ گر...
-
استوار
لغتنامه دهخدا
استوار. [ اُ ت ُ ] (ص ) (از پهلوی استوبار یا هستوبار ، به معنی معتقد و ثابت قدم ) پایدار. ثابت . پابرجا . پای برجا. استوان . (رشیدی ). ثبت . ثابت . (دهار). راسخ . (دهار) (منتهی الارب ). رابطالجاش . متین . (السامی ) (دهار) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مب...