کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راست آب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راست آب
لغتنامه دهخدا
راست آب . (اِخ ) دهی است از دهستان میزدج بخش حومه ٔ شهر کرد که در 25 هزارگزی جنوب باختری شهر کرد وکنار راه شهرکرد به جونقان واقع است . این ده در دامنه ٔ کوه واقع و آب و هوای آن معتدل است و دارای 413 سکنه میباشد. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ تنک بردنجان ...
-
واژههای مشابه
-
راست راست
لغتنامه دهخدا
راست راست . (ق مرکب ) دور از خمیدگی . نهایت مستقیم و آخته . بی کجی . || در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی . و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:- راست راست رفتن و برگشتن ؛ برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن ....
-
صبح راست
لغتنامه دهخدا
صبح راست . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از صبح صادق است که صبح دوم باشد. (برهان ).
-
نیم راست
لغتنامه دهخدا
نیم راست . (اِ مرکب ) پرده ای است از موسیقی . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) : گفتی از آن قول که قوال راست گفته گهی راست گهی نیم راست . امیرخسرو (از آنندراج ).|| (ص مرکب ) که کاملاً راست و استوار نیست . نیم خیز. نیم خفته...
-
یک راست
لغتنامه دهخدا
یک راست . [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) مستقیم . مستقیماً. یک سر. بدون تمایل به چپ و راست . (یادداشت مؤلف ): یک راست به طرف او رفت . || بی تأمل . بی تردید.
-
جانب راست
لغتنامه دهخدا
جانب راست . [ ن ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طرف راست . سوی راست . ذات الیمین .
-
دودست راست
لغتنامه دهخدا
دودست راست . [ دُ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (اصطلاح نجومی ) هر کوکبی که اندر وتد وسط السماء باشد و شعاع تسدیس او و تربیعش هر دو زیر زمین افتند او را دودست راست خوانند. ذوالیمینین . (از التفهیم ص 488).
-
روده ٔ راست
لغتنامه دهخدا
روده ٔ راست . [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راست روده . معاء مستقیم . (لغات فرهنگستان ). رجوع به روده و معاء مستقیم شود.
-
روش راست
لغتنامه دهخدا
روش راست . [ رَ وِ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت مستقیم . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
راست آمدن
لغتنامه دهخدا
راست آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) سازگار آمدن . (آنندراج ). سازگاری یافتن . هماهنگی یافتن . مطابقت داشتن . عملی بر وفق صواب صورت گرفتن . برابری کردن . یکسانی داشتن : چگونه راست آید رهزنی راکه ریزد آبروی چون منی را. نظامی .عشق با نام و ننگ نایدراست ند...
-
راست آوردن
لغتنامه دهخدا
راست آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . درست کردن . درست آوردن . بسر و سامان رساندن . بصلاح رسانیدن . مقابل ناراست آوردن : گفت یک معالجت دیگر مانده است به اقبال امیرالمؤمنین بکنم اگرچه مخاطره است اما باشد که باری تعالی راست آرد. (چهارمقاله ). ...
-
راست استادن
لغتنامه دهخدا
راست استادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به راست ایستادن شود.
-
راست انداختن
لغتنامه دهخدا
راست انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) مستقیم افکندن . مقابل کژ انداختن . مقابل کج انداختن . راست افکندن : ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست . ناصرخسرو.و رجوع به راست انداز و راست اندازی شود.- راست درانداختن ؛ انداختن بی ...
-
راست ایستادن
لغتنامه دهخدا
راست ایستادن . [ دَ ] (مص مرکب ) راست استادن . مقابل نشستن یا خمیدن . ایستادن بر پای با قامت کشیده . قد آختن . قد برافراشتن . مستقیم ایستادن . راست و مستقیم قرار گرفتن . ایستادن بدون انحناء و کژی . استقامت . راست ایستادن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الا...