کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راستی آزمایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راستی راستی
لغتنامه دهخدا
راستی راستی . (ق مرکب ) در حقیقت . حقیقةً. فی الواقع. واقعاً. از روی جد.
-
راست راستی
لغتنامه دهخدا
راست راستی . (ق مرکب ) واقعاً. بحقیقت . و در تداول عامه راس راسی تلفظ کنند.
-
راستی جستن
لغتنامه دهخدا
راستی جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کمال و درستی جستن . درستکاری طلبیدن : نبد در دلش کژی و کاستی نجستی بجز خوبی و راستی . فردوسی .و گر آشتی جوید و راستی نبینی بدلش اندرون کاستی . فردوسی . || صداقت طلبیدن : زنهار آذری ز کسان راستی مجوی نتوان نمود راست...
-
راستی خواستن
لغتنامه دهخدا
راستی خواستن . [ خوا / خا ت َ] (مص مرکب ) طلب راستی و عدالت از کسی : همه راستی خواستی زین دو شوی نبود ایچ تا بود جز داد جوی . فردوسی . || صداقت و امانت و درستی خواستن : چنان راستی طبعش از دهر خواست که پرگار در کجروی گشت راست .ظهوری ترشیزی (از ارمغان ...
-
راستی دیدن
لغتنامه دهخدا
راستی دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) درستی و استقامت دیدن : آن زلف کج گرفت شفایی ز هر چه هست جز راستی ندید ز طبع سلیم خویش .شفائی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).
-
راستی فرمودن
لغتنامه دهخدا
راستی فرمودن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) به امانت و راستی فرمان دادن : براستی رو پورا و راستی فرمای کزین دو گشت محمد پیمبر مرسل .ناصرخسرو.
-
راستی کردن
لغتنامه دهخدا
راستی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درستکاری کردن . امانت و صداقت کردن : همه راستی کن که از راستی نیاید بکار اندرون کاستی . فردوسی .اگر خواهی از هر دو سر آبروی همه راستی کن همه راست گوی . فردوسی .راستی در کار برتر حیلتی است راستی کن تا نیایدت احتیال ....
-
راستی ورزیدن
لغتنامه دهخدا
راستی ورزیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) راستی و درستکاری بخرج دادن . استقامت و راستی نشان دادن : دانش آموز و سر از گرد جهالت بفشان راستی ورز و بکن طاعت و حیلت مطراز. ناصرخسرو.مکن گر راستی ورزید خواهی چو هدهد سر به پیش شه نگونسار. ناصرخسرو.راستی ورز و رست...
-
راستی پذیر
لغتنامه دهخدا
راستی پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) این کلمه را در مقابل لغت رِکتی فیابل پذیرفته اند. (مجموعه ٔ اصطلاحات علمی ج 1 ص 16).
-
راستی فرمای
لغتنامه دهخدا
راستی فرمای . [ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه امر براستی و عدالت کند : جلال دولت عالی محمد محمودامام دادگران شاه راستی فرمای .فرخی .
-
جستوجو در متن
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...