کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راستین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راستین
لغتنامه دهخدا
راستین . (ص نسبی ) مقابل کج . مقابل خم . (آنندراج ). مستقیم . راست : ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم من این سیرت راستین محمد. ناصرخسرو.در هر قدم که می نهد آن سرو راستین حیف است اگر بدیده نروبند راه را. سعدی . || واقعی . حقیقی : ای شهریار راستین ای پادشاه د...
-
جستوجو در متن
-
واقعی
لغتنامه دهخدا
واقعی . [ ق ِ ] (ص نسبی ) حقیقی . راستین . || راست . درست . صحیح . || محقق . به طور یقین . || به طور کامل . (ناظم الاطباء).
-
ابن البوح
لغتنامه دهخدا
ابن البوح . [ اِ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) فرزند راستین . فرزند حقیقی .
-
طاق و نیم طاق
لغتنامه دهخدا
طاق و نیم طاق . [ ق ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سلسله ای از طاقهای خُرد و بزرگ راستین ، یا بصورت نما.
-
خزرگشا
لغتنامه دهخدا
خزرگشا. [ خ َ زَ گ ُ ] (نف مرکب ) گشاینده ٔ خزر. فاتح خزر : شاه خزرگشای را هند و خزر شرف دهدبر پسر سبکتکین هندگشای راستین .خاقانی .
-
فلک المستقیم
لغتنامه دهخدا
فلک المستقیم . [ ف َ ل َ کُل ْ م ُ ت َ ] (ع اِ مرکب ) فلک المحیط. فلک الاعظم . (یادداشت مؤلف ). کرسی و عرش . (آنندراج ) : ای ملک راستین بر سر تو سایبان ای فلک المستقیم از در تو مستعار.خاقانی .
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمودبن سبکتکین غزنوی . رجوع به مسعود غزنوی (ابن محمود) شود : شاهنشه زمانه ملک زاده بوسعیدمسعود باسعادت و سلطان راستین .فرخی .
-
نیک فعل
لغتنامه دهخدا
نیک فعل . [ ف ِ ] (ص مرکب ) نکوکردار. نیک فعال : ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین . دقیقی .مرد دانا نیک فعل و چرخ نادان بدکنش نزد یکدیگر هگرز این هر دو را بازار نیست .ناصرخسرو.
-
جهانگشای
لغتنامه دهخدا
جهانگشای . [ ج َ گ ُ ](نف مرکب ) گشاینده و تسخیرکننده ٔ جهان : حکم تو دیوبند و جهانت جهانگشای اقبال بر در تو در آسمانگشای . خاقانی .شاه جهانگشای را از شب و روز آن جهان باد هزار سال عمر اینْت دعای راستین .خاقانی .
-
دروغی
لغتنامه دهخدا
دروغی . [ دُ ] (ص نسبی ) منسوب به دروغ . مربوط به دروغ . دروغ . کاذب . دروغگو. (ناظم الاطباء). دروغین . کاذبه . (یادداشت مرحوم دهخدا). باطل . نادرست . || ساختگی . مصنوعی : کسری و جم به درگهت هردو شهی دروغی اندحاتم و معن بردرت هردو گدای راستین .سلمان ...
-
راه رفتن
لغتنامه دهخدا
راه رفتن . [ رُ ت َ ] (مص مرکب ) راه روفتن . رفتن راه . پاک کردن راه . تمیز کردن راه : و از پیشتر نامه رفته بود به بوعلی کوتوال تا حشر بیرون کنند و راه بروبند و کرده بودند که اگر بنروفته بودندی ممکن نبودی که کسی بتوانستی رفت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 5...
-
راستینه
لغتنامه دهخدا
راستینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) بمعنی حقیقی و واقعی . (آنندراج ). بمعنی راستین باشد که حقیقی است . (برهان ) : و این میان [ زمین که در میان عالم است ] راستینه میان است . (التفهیم ).پر کن صنما هلا قنینه ز آن آب حیات راستینه .سنائی .
-
شاه ستای
لغتنامه دهخدا
شاه ستای . [ س ِ] (نف مرکب ) شاه ستا. ستاینده و مداح شاه بود. که شاه را ستاید. او که ستایش و مدح شاه کند : هیچکس نیست که با شاه جهان یک سخن گوید از این شاه ستای . فرخی .دزد بیان من بود هر که سخنوری کندشاه سخنوران منم شاه ستای راستین . خاقانی .رجوع به...
-
خشکناکه
لغتنامه دهخدا
خشکناکه . [ خ ُ ک َ ] (اِخ ) علی بن وصیف ابوالحسن کاتب بغدادی یکی از بلغاء راستین است ، او کتب بسیار تألیف کرده عبدان اسمعیلی دوست و انیس او همه را انتحال کرده و بخود نسبت داده است . چنانکه از نام او خشکناکه معلوم میشود او ایرانی بوده و کتاب «النثرا...