کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رازیانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رازیانه
لغتنامه دهخدا
رازیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رازیانج .فنوی . از تیره ٔ چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیرین . رجوع به کارآموزی و داروسازی ص 202 شود : گوئی که حلال است پخته ٔ سکربا سنبل و با بیخ ر...
-
واژههای مشابه
-
رازیانه کاری
لغتنامه دهخدا
رازیانه کاری . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 26هزارگزی جنوب خاوری فهلیان کنار شوسه ٔ کازرون به فهلیان واقع است . ناحیه ای است جلگه یی ، گرمسیر و مالاریایی . ساکنان آن 429 تن میباشند که به لهجه ٔ لر...
-
اصل رازیانه
لغتنامه دهخدا
اصل رازیانه . [ اَ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الرازیانج و رازیانه شود.
-
جستوجو در متن
-
رازیام
لغتنامه دهخدا
رازیام . [ زْ ] (اِ) بادیان ، رازیانه . (ناظم الاطباء). رجوع به رازیانه و رازیانج شود.
-
شمار
لغتنامه دهخدا
شمار. [ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) رازیانه (لغت مصری است ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رازیانج . رازیانه . شمر. (یادداشت مؤلف ). رازیانه که بادیان باشد. (از برهان ). رجوع به رازیانه شود.
-
بادتخم
لغتنامه دهخدا
بادتخم . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) رازیانه و بادیان را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). تخم رازیانه . بادیان را گویند. (آنندراج ). رازیانه را گویند و بعربی رازیانج گویند. (فرهنگ سروری ). رازیانه و بادیان . (از ناظم الاطباء).
-
برهلیا
لغتنامه دهخدا
برهلیا. [ ب َ هَِل ْ ] (معرب ، اِ) به یونانی رستنیی باشد که آنرا رازیانه گویند و معرب آن رازیانج است . (از برهان ). رازیانه . (الفاظالادویه ). بذرالرازیانج . (اختیارات بدیعی ). تخم رازیانه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به رازیانه شود.
-
شمرة
لغتنامه دهخدا
شمرة. [ ش َ / ش ُ رَ ] (ع اِ) رازیانه . (ناظم الاطباء). رازیانج . (از اقرب الموارد). رجوع به رازیانه ، رازیانج و شمر شود.
-
وادیان
لغتنامه دهخدا
وادیان . (اِ) بادیان . (دهار). رازیانه . (برهان ) (آنندراج ).
-
رازنج
لغتنامه دهخدا
رازنج . [ زِ ن َ ] (معرب ، اِ) رازیانه . رازیانج . باد تخم ، بسباسه . (دزی ج 1 ص 493). رجوع به رازیانه و باد تخم و بسباسه شود.
-
اوماریقا
لغتنامه دهخدا
اوماریقا. [ ] (یونانی ، اِ) رازیانه ٔ رومی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
مارثون
لغتنامه دهخدا
مارثون . (معرب ، اِ) به لغت یونانی و بعضی گویند به سریانی رازیانه ٔ بستانی باشد و آنرا «بادیان » هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). معرب از لاتینی «ماری تی موم » و قسمی رازیانه ٔ آبی است و آن را کاکله نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
اصل الرازیانج
لغتنامه دهخدا
اصل الرازیانج . [ اَ لُرْ را ن َ ] (ع اِ مرکب ) اصل رازیانج است ... بپارسی بیخ رازیانه گویند و منفعت وی در باب رازیانج گفته شود. (اختیارات بدیعی ). بیخ بادیان . رجوع به رازیانه ، و الفاظ الادویه شود.