کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رازیانج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رازیانج
لغتنامه دهخدا
رازیانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) رازیانه ٔفارسی است و نیز به فارسی بادیان و برومی شمار و به هندی سونف و والان بزرک نیز نامند. ماهیت آن : بزری است معروف و دو نوع میباشد: بستانی و برّی . بستانی رامارثون و بری را اقومارثون گویند. بهترین آن بستانی آن است . ...
-
جستوجو در متن
-
شمرة
لغتنامه دهخدا
شمرة. [ ش َ / ش ُ رَ ] (ع اِ) رازیانه . (ناظم الاطباء). رازیانج . (از اقرب الموارد). رجوع به رازیانه ، رازیانج و شمر شود.
-
رازیام
لغتنامه دهخدا
رازیام . [ زْ ] (اِ) بادیان ، رازیانه . (ناظم الاطباء). رجوع به رازیانه و رازیانج شود.
-
سونپ
لغتنامه دهخدا
سونپ . [ ] (اِ) و سوتف . بهندی اسم رازیانج است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
افومارثون
لغتنامه دهخدا
افومارثون . [ اِ رَ ] (اِ) یا افوماراثرون . رازیانج بری . (یادداشت مؤلف ).
-
اصل الرازیانج
لغتنامه دهخدا
اصل الرازیانج . [ اَ لُرْ را ن َ ] (ع اِ مرکب ) اصل رازیانج است ... بپارسی بیخ رازیانه گویند و منفعت وی در باب رازیانج گفته شود. (اختیارات بدیعی ). بیخ بادیان . رجوع به رازیانه ، و الفاظ الادویه شود.
-
قومارثون
لغتنامه دهخدا
قومارثون . [ رِ ] (معرب ، اِ) رازیانه ٔ صحرائی را گویندکه بادیان دشتی است . (آنندراج ) (برهان ). رازیانج . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
ماراس
لغتنامه دهخدا
ماراس . (اِ) و ماراتون . رازیانج بری و بستانی است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به «مارثون » شود.
-
افومارتن
لغتنامه دهخدا
افومارتن . [ اِ رَ ت ُ ] (اِ) رازیانج بری ، یا افومارا. افوماراثرون . (یادداشت مؤلف ).
-
رازیانه
لغتنامه دهخدا
رازیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رازیانج .فنوی . از تیره ٔ چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیرین . رجوع به کارآموزی و داروسازی ص 202 شود : گوئی که حلال است پخته ٔ سکربا سنبل و با بیخ ر...
-
رازنج
لغتنامه دهخدا
رازنج . [ زِ ن َ ] (معرب ، اِ) رازیانه . رازیانج . باد تخم ، بسباسه . (دزی ج 1 ص 493). رجوع به رازیانه و باد تخم و بسباسه شود.
-
شمار
لغتنامه دهخدا
شمار. [ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) رازیانه (لغت مصری است ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رازیانج . رازیانه . شمر. (یادداشت مؤلف ). رازیانه که بادیان باشد. (از برهان ). رجوع به رازیانه شود.
-
بادتخم
لغتنامه دهخدا
بادتخم . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) رازیانه و بادیان را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). تخم رازیانه . بادیان را گویند. (آنندراج ). رازیانه را گویند و بعربی رازیانج گویند. (فرهنگ سروری ). رازیانه و بادیان . (از ناظم الاطباء).
-
برهلیا
لغتنامه دهخدا
برهلیا. [ ب َ هَِل ْ ] (معرب ، اِ) به یونانی رستنیی باشد که آنرا رازیانه گویند و معرب آن رازیانج است . (از برهان ). رازیانه . (الفاظالادویه ). بذرالرازیانج . (اختیارات بدیعی ). تخم رازیانه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به رازیانه شود.