کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راجع
لغتنامه دهخدا
راجع. [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) زنی که شوهرش بمیرد و او بخانه ٔ مادر و پدر خود بازگردد و اما این چنین مطلقه را مردوده گویند. || مرغ که از گله ٔ خود بازگردد. || ناقه که دم بردارد. و ماده خر که دم بردارد و کمیز بطوری اندازد که آبستن نماید و چنان نباشد. (منتهی...
-
واژههای همآوا
-
راجا
لغتنامه دهخدا
راجا. (معرب ، اِ) راجاه ، راج معرب راجه یا مهرجاه لقب سلاطین غیرمسلمان هند. (النقود العربیه ص 134). راجه .مهاراجه . مهاراجا. و رجوع به راجه و مهاراجه شود.
-
جستوجو در متن
-
رواجع
لغتنامه دهخدا
رواجع. [ رَ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راجع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به راجع شود.
-
عافق
لغتنامه دهخدا
عافق . [ ف ِ ] (ع ص ) کل راجع مختلف کثیر التردد. (اقرب الموارد). بسیار آمد و شد کننده . و هر وارد و صادر و راجع مختلف . هر طرف آمد و رفت نماینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) نیشابوری . او راست : کتابی راجع به اسب .
-
راجعة
لغتنامه دهخدا
راجعة. [ ج ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث راجع. رجوع به راجع شود. || پارگین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ناقه ٔ دوم که از بهای ناقه ٔ اول مثل آن خریده باشند. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
کالمت
لغتنامه دهخدا
کالمت . [ م ِ ] اِخ . (آلبر)باکتریولوژیست فرانسوی . در نیس بدنیا آمد. وی تلقیح احتیاطی راجع به سل را مطرح کرد. (1863-1933 م .).
-
ابن الجنید
لغتنامه دهخدا
ابن الجنید. [ اِ نُل ْ ج ُ ن َ ] (اِخ ) او راست کتاب الامثال ، راجع بقرآن . (ابن الندیم ).
-
درباره
لغتنامه دهخدا
درباره ٔ. [ دَرْ رَ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) در باب . در خصوص . (آنندراج ). در حق . برای . از بابت . به ملاحظه ٔ. راجع به .
-
ابومقسم
لغتنامه دهخدا
ابومقسم . [ اَ م ِ س َ ] (اِخ ) او راست : کتاب الأنوار (راجع بقرآن ). (ابن الندیم ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن محمد. وی کتاب راجع بفتوحات الشام تألیف احمدبن اعثم کوفی را بفارسی ترجمه کرده است .
-
پاترلژی
لغتنامه دهخدا
پاترلژی . [ رُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) علم احوال و آثار آباء مسیحی . || کتاب راجع به احوال و آثار ایشان . || مجموعه ای از تآلیف آنان .
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن موسی اودنی . کتابی راجع به فضائل قرآن نوشته است .