کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رابط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رابط
لغتنامه دهخدا
رابط. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) راهب و مرد زاهد و حکیم از دنیا رمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راهب و زاهد. (اقرب الموارد). || رابط الحاش : مرد دلیر که از جا نرود. (منتهی الارب ).سخت دل و شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || نفس رابط؛ فراخ و پهنا. ...
-
واژههای مشابه
-
رابط اردبیلی
لغتنامه دهخدا
رابط اردبیلی . [ ب ِ طِ اَ دَ ] (اِخ ) معروف بشاه کاظم . نصرآبادی (صاحب تذکره ) که با او هم عصر بوده دیوان و شعر او را ترجمه کرده و گفته است که به هندوستان سفر کرده و دیگر از مرگ و زندگی او آگاه نیستیم و همچنین در «تذکره ٔ روز روشن ص 231» نیز آمده اس...
-
رابط اصفهانی
لغتنامه دهخدا
رابط اصفهانی . [ ب ِ طِ اِ ف َ ] (اِخ ) نام او ملک محمدبن نورا صحاف اصفهانی نوه ٔ آقاملک کدخدا. معاصر او نصرآبادی گفته است که وی از شعر نظامی پیروی میکرده سپس شعر او را آورده و وی را ستایش کرده است همچنین در گلشن (ص 168) نیز آمده است . (ذریعه 9).
-
واژههای همآوا
-
رعبة
لغتنامه دهخدا
رعبة. [ رِ ع َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ رُعب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رُعب در معنی (جای درنشاندن ...) شود.
-
رابة
لغتنامه دهخدا
رابة. [ ب َ ] (اِخ ) قصبه ای است در جزیره ٔ صقلیه . (معجم البلدان ).
-
رابة
لغتنامه دهخدا
رابة. [ راب ْ ب َ ] (ع اِ) زن پدر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شاور
لغتنامه دهخدا
شاور. [ وو ] (اِخ ) ندیم ومصاحب خسرو پرویز، آنکه رابط میان خسرو و شیرین در عشق بوده است . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 121) : برفتن هم رکاب شاه شاورهمی کرد از سخن کوته ره دور. امیرخسرو (از جهانگیری ).|| (اِ) بمجازواسط و رابط میان هر عاشق و معشوق . شاوور. (اشتن...
-
ابوالفضائل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضائل . [ اَ بُل ْ ف َ ءِ ] (اِخ ) محمدبن خلف رابط اندلسی . متوفی 487 هَ . ق . او راست : شرح صحیح بخاری .
-
موی رگ
لغتنامه دهخدا
موی رگ . [ رَ ](اِ مرکب ) رگ باریک با قطر حدود یک دهم میلیمتر که رابط بین شریانها و وریدهاست . (از دائرةالمعارف کیه ). مویین رگ . عِرق ِ شَعری .
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سلام . وی معجزاتی از امام کاظم (ع ) نقل کرده و مدعی شده است که رابط میان علی بن یقطین در کوفه و امام موسی کاظم (ع ) در مدینه بوده است . و این داستان را کشی آورده و آقا باقر بهبهانی در تعلیقه ٔ رجالیه از او نقل کرده است . (...
-
سگدست
لغتنامه دهخدا
سگدست . [ س َ دَ ] (اِ مرکب ) چارپایی (اسب ، استر، خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور باشد و مهره های زانویش نزدیک بهم و پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن برهم ساید دستهای وی را سگدست گویند. (فرهنگ فارسی معین ). || میله ٔ فلزی و بسیار محکم که رابط ب...
-
شاوور
لغتنامه دهخدا
شاوور. (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ شاپور. شاور. || ندیم خسروپرویز. آنکه میان خسرو و شیرین رابط بودو شاوور مردی سیاح و نقاش و حیله ور بود که شیرین رابه نیرنگ فریفت و بخسرو رسانید. این نام بمعنی داناو محیل است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || (اِ) بمجاز ش...