کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رأفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رأفت
لغتنامه دهخدا
رأفت . [ رَءْ ف َ ] (اِخ ) لکهنوی . میرزا عبداﷲبن کاظم ، معروف و متخلص به رأفت لکهنوی . در شمارگویندگان فارسی زبان است . مؤلف صبح گلشن در ص 171 شعر او را درج کرده است . (از الذریعة ج 9 بخش 2 ص 349).
-
رأفت
لغتنامه دهخدا
رأفت . [ رَءْ ف َ ] (از ع ، اِمص ) رأف . رآفة. بسیار مهربانی . (فرهنگ نظام ). سخت و بسیار مهربانی . (ناظم الاطباء). مهربانی شدید. (از اقرب الموارد) (از المنجد)(از منتهی الارب ). مهربانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (فرهنگ نظام ). سخت بخشیدن و مهربان...
-
رأفت شوشتری
لغتنامه دهخدا
رأفت شوشتری . [ رَءْ ف َ ت ِ ت َ ] (اِخ ) آقا قاسم ، معروف و متخلص به رأفت شوشتری و برادر آقا جواد وزیر. شاعری فارسی زبان بوده و بر طبق نوشته ٔ فقیر شوشتری (متوفای 1173 هَ . ق .) در تذکره ٔ شوشتر ص 150 و 154 در جنگی که میان کریمخان زند و علی مرادخا...
-
جستوجو در متن
-
مراوفة
لغتنامه دهخدا
مراوفة. [ م ُوَ ف َ ] (ع مص ) با هم مهربان و دوست شدن . (ناظم الاطباء). رأفت . (از اقرب الموارد). رجوع به رأفت شود.
-
رأفات
لغتنامه دهخدا
رأفات . [ رَءْ ] (ع اِ) ج ِ رأفت . مهربانیها. (از شمس اللغات ).
-
ابوالمساکین
لغتنامه دهخدا
ابوالمساکین . [ اَ بُل ْ م َ ](اِخ ) لقبی که رسول صلی اﷲ علیه و آله ، ابوعبداﷲ جعفربن ابیطالب را داد، از بسیاری رأفت وی بمسکینان .
-
ارأف
لغتنامه دهخدا
ارأف . [ اَ ءَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رأفت . رؤف تر. مهربان تر: ارأف امتی بامتی ابوبکر. (حدیث ).
-
رفهة
لغتنامه دهخدا
رفهة. [ رَ ف َ هََ ] (ع اِمص ) رحمت و مهربانی و مرحمت . (ناظم الاطباء). رحمت . مهربانی . (منتهی الارب ). رحمت و رأفت . (از اقرب الموارد).
-
سرا
لغتنامه دهخدا
سرا. [ س َ ] (از ع ، اِمص ) در عربی بمعنی نرمی و رأفت لیکن به این معنی در آخر همزه است ، فارسیان بدون همزه نیز آرند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
بنات البب
لغتنامه دهخدا
بنات البب . [ ب َتُل ْ ب ُب ب ] (ع اِ مرکب ) چند رگ است در دل که مهربانی و رأفت از آن خیزد. (منتهی الارب ) (از المرصع).
-
وثبة
لغتنامه دهخدا
وثبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) یکمرتبه برجستن . (منتهی الارب ). و این برای دفعه است .یکبار جستن . || (اِمص ) دلیری و جرأت . || شرافت و رأفت و جوانمردی . || ازدحام . || رحلت و هجرت . (ناظم الاطباء).
-
رأف
لغتنامه دهخدا
رأف . [ رَءْف ْ ] (ع اِمص ) مهربانی خدا نسبت به بندگان . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رأفت . رأفة. رَاءَف . رَآفة: رأف اﷲ بک ؛ مهربانی کند خدای بر تو. (از منتهی الارب ). رجوع به مصادر مذکور شود.
-
مرحمت گستری
لغتنامه دهخدا
مرحمت گستری . [ م َ ح َ م َ گ ُ ت َ ] (حامص مرکب ) شفقت و لطف و عنایتی که عام باشد : الحق عطایائی بود که از کمال رأفت و رعیت پروری و نهایت شفقت و مرحمت گستری به ظهور آمد. (عالم آرا ص 405).
-
رأف
لغتنامه دهخدا
رأف . [ رَ ءَ ] (ع مص ) سخت بخشودن خدا بر بندگان . (از اقرب الموارد). رأفت . رَأفة. رَآفة. رجوع به مصادر مذکور شود. || سخت بخشودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ). مهربان شدن . (منتهی الارب ). و آن از رحمت رقیق تراست و در آن بر کراهت اقدام نمیشود د...